چگونه در ترافیک به روزمرگی شلیک کنیم؟
تمرین مدارا
بسته پیشنهادی درنگ برای فرار از کلافگی در ترافیک
نگار حسینخانی
پیام دهکردی، بازیگر تئاتر در کلاس و کارگاه «فن بیان» یکی از درسهایی که به شاگردانش میدهد مبارزه با بداخلاقی در ترافیک است. او یاد میدهد چطور پشت فرمان تمرین بیان کنید، موسیقی گوش بدهید و کلی از کارهای عقبافتادهتان را چه فکری و چه عملی سر و سامان دهید. حتی اگر در ترافیک اعصاب همه خردشده و میخواهند با داد و بیداد و بوق این عصبانیت را سر شما خالی کنند، اهمیت ندهید و اگر کار به جاهای باریک کشید درس فریاد از دیافراگم را رویشان تمرین کنید. شاید مبارزه برای یکی نشدن با جو حاکم در جامعه از جالبترین درسهایی است که میآموزید. شما یاد میگیرید مثل همه نباشید و از ترافیک لذت ببرید. اما چطور میتوان از ترافیک لذت برد؟ در این بسته درنگ میخواهیم چند راه فرار از عصبانیت و کلافگی ناشی از ترافیک را به شما پیشنهاد کنیم.
گوش کردن به آنچه در اتمفسرتان نیست
«من علی بندری هستم و اینجا چنل بی است. برنامهای که هربار یکی از گزارشهای منتشرشده در رسانههای انگلیسیزبان را ترجمه و برای شما روایت میکند.»؛ پادکستی منحصربهفرد که داستانهای واقعی روز را برایتان تعریف میکند. در کنار گوش کردن به این پادکست، پیشنهاد میکنیم اپلیکیشن پادکست را روی گوشیهای تلفن همراهتان نصب کنید و با چرخیدن بین پادکستهای مختلف و انتخاب یکی از آنها، بهترین مسکن کلافگی در ترافیک را بهخودتان تزریق کنید. خیلیها عادت کردهاند کتاب صوتی گوش کنند، این هم پیشنهاد خوبی است، اما شنیدن پادکست حتما از رادیو گوش کردن بهتر است. چراییاش را میگویم؛ در گوش کردن به برنامههای رادیو شما چندان حق انتخاب ندارید و مجبورید به برنامههایی گوش کنید که در کنداکتور رادیو وجود دارد، اما در پادکست حق انتخاب با شماست؛ اگر دوست دارید کتاب گوش کنید. اگر نه، موزیک، تحلیلهای مختلف درباره موضوعات روز، تازههای تکنولوژی و... را بشنوید. اما اگر حوصلهتان به هیچکدام قد نداد، پیشنهاد دیگرمان پِلیلیستی است که از خانه برای همینوقتها آماده کردهاید. موسیقی بهترین راه فراموشی و گریز از ترافیک است.
با کلمات آشتی کنیم
اسیرشدن کلمهای نیست که بار مثبتی داشته باشد، اما اینجا پیشنهاد میکنم خود را اسیر کلمات کنید تا جان سالم از ترافیک بهدر ببرید. سال گذشته برف ناهنگامی بارید و خیلیها در غرب تهران در ترافیک وحشتناکی گیر افتادند؛ ترافیکی که تا صبح طول کشید و مردم در اتومبیل و کنار دیگر مسافران شب را به صبح رساندند. اما خوشبختترین آن آدمها کسی بود که کتابش را از کیف بیرون آورد و شروع به خواندن کرد و گفت حالا بهترین وقت است تمامش کنم. صبح شد. خیلیها خسته به خانه رفتند و تنهای کوفته از روز و شب گذشته را روی تخت انداختند و از آن ترافیک بهعنوان بدترین شب تاریخی اتوبان یاد کردند و تجربهای تلخِ تلخِ تلخ، جز آن خوشبختی که در صفحه پایانی کتابش نوشت، تمامشده در ترافیک به تاریخ بهمنماه 96. او خود را اسیر کلمه کرد و من اسیر آن اسارت شدم. خب پیشنهاد ما برای شما اسارت در کلمه است. نسبت به کلمات حریص باشید و هر چه در راه میبینید ببلعید، از بیلبوردها تا کتاب و مجله و روزنامه و نوشتههای راننده تاکسی روی شیشه جلو در چند کلمه: «با موبایل صحبت نکنید!»
شلیک به روزمرگی
ببازید اما تعلقاتتان به بازیکردن را از دست ندهید. بهترین راه گریز از ترافیک این است که موبایلتان را به اپهای بازی مجهز کنید و از یکی به دیگری سرک بکشید. از بازنده بودن نترسید. بگذارید سرتان را گرم خودش بکند. کندیکراش بازی کنید تا ذهنتان رنگ ببیند و ناامیدی را تخریب کند. بعد از 5دور باخت تخته بزنید و تاس بریزید. بعد مزرعهداری کنید، در «رویای مزرعهداری»، آمیرزا حل کنید و در ذهنتان دنبال کلمه بگردید یا در بازی تک تیرانداز و عملیات انتقام به هر چه دق و دلی از این تأخیرها و ترافیکها دارید شلیک کنید. فکر کنم بتوانید در ترافیک خوش بگذرانید و نگذارید چیزی عصبانیتان کند.