![گوهری یگانه که در کف ماست](/img/newspaper_pages/1397/08%20ABAN/15/rooye/E%20L%20S%20A/2408.jpg)
گوهری یگانه که در کف ماست
![گوهری یگانه که در کف ماست](/img/newspaper_pages/1397/08%20ABAN/15/rooye/E%20L%20S%20A/2408.jpg)
امیرجلالالدین مظلومی/ روزنامهنگار
از میان دهها تعریفی که از فرهنگ شده است، اگر موجزترین و در عین حال گویاترین آنها را برگزینیم، فرهنگ تعریفی خواهد داشت نزدیک به این مضمون؛ مجموعهای مشترک از اندیشهها و دستاوردها.
این تعریف همانقدر که مبین خاستگاه فرهنگ است، به همان میزان رابطه منطقی و همیشگی اندیشهورزی و دستاوردهای بشری را مینمایاند.
بشر بدون فرهنگ، دستاوردی ندارد و بشر بدون دستاوردهای تاریخسازش، یعنی موجودی که چرخه تحرک او را باید به خوردن پس از شکار و خفتن در غار محدود کرد.
ازاینرو گزافه نیست اگر مهمترین و قابلدسترسترین ثروت هر جامعهای را فرهنگ آن دانست؛ عاملی که موجب میشود، ملتها در آزمونها از خطاهای قبلی و در شکستها، بنبستهای سیاسی و تاریخی و ناکامیها از اضمحلال کامل نجات یابند. تاریخ، شاهد راستینی است بر اینکه در بزنگاهها، فرهنگ به مدد یک ملت آمده است؛ از چنبره استعمار و استثمار، هند مستقل و چین صنعتی سربرآوردهاند و برای هرکسی قیاس امروز و دیروزشان اعجابآور و سراسر شگفتی است.
ایران ما با اقتضائات اقلیمی، تاریخی و دینی خود، خاستگاه و زادگاه فرهنگی است که ارزشهای انسانی در آن موج میزند. مهربانی، حتی با گیاهان و مدارا حتی با دشمنان از اختصاصات آن است. فرهنگی که زشتی و درشتی را برنمیتابد و از قدر نرمی و گرمی با مخلوقات عالم نمیکاهد. راه بر بیداد ددان میبندد و ستم حتی بر موری را نمیپسندد.
اگر دنیای ماشینی را فاقد روح میدانند، اگر انسانیت و عواطف انسانی را گمشده چنین دنیایی میخوانند و اگر خشونت روزافزون را به حساب روال طبیعی آن میگذارند، درواقع ناخودآگاه یا دستکم بدون اشاره مستقیم از نبود یا نیاز به چنین فرهنگی سخن گفتهاند؛ فرهنگی که گاه در زادگاه خود نیز غریب میافتد. به هر روی پرداختن به چنین فرهنگی و تعیین خط سیر زیستن در قلمرو آن درواقع پاسداشت ثروت بیبدیلی است که داریم؛ فرهنگ ایرانی.