جنایت تازهداماد افغان در ایران
تازهداماد افغان وقتی فهمید یکی از هموطنانش برای همسرش مزاحمت ایجاد کرده، نقشه شومی کشید.
بهگزارش همشهری، 26مهرماه امسال رهگذران هنگام عبور از اتوبانی در غرب تهران حوالی پارک جوانمردان چشمشان به جسد مردی افتاد و پلیس را خبر کردند. طولی نکشید که مأموران کلانتری کن به همراه قاضی ولی مرادی، بازپرس جنایی تهران در محل حادثه حاضر شدند. در بررسیها مشخص شد که جسد متعلق به پسری جوان است که بر اثر خفگی جان باخته بود. از سوی دیگر دست و پای او با پارچه بسته شده و یک کارت بانکی داخل جیبش بود که از این طریق هویت وی شناسایی شد. او جوانی 21ساله و اهل افغانستان بود که در ساختمانی نیمهکاره حوالی سیدخندان کار میکرد. جسد وی با دستور قاضی جنایی به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات برای شناسایی ردی از عامل این جنایت شروع شد. کارآگاهان در نخستین اقدام به بررسی مکالمات تلفنی قربانی پرداختند و پی بردند که وی آخرینبار با یکی از هموطنانش تماس داشته است. به این ترتیب این جوان افغان در محل کارش حوالی پرند دستگیر شد.
وی که بهتازگی ازدواج کرده است در بازجوییها به قتل هموطنش اقرار کرد و گفت: من 4سال قبل بهصورت قاچاقی به ایران آمدم و کارگری میکردم. حدود 4ماه قبل با دختری افغان عقد کردم و میخواستیم بهزودی برای برگزاری مراسم عروسیمان به افغانستان برویم اما این حادثه رخ داد. وی ادامه داد: چند روز قبل از حادثه یکی از دوستان صمیمیام از افغانستان به من زنگ زد و گفت مقتول با همسرش (همسر دوستم) تلفنی صحبت کرده و بعد از این تماس، مقتول فایل صوتی را در فضای مجازی منتشر کرده و آبروی همسر دوستم را برده است. گویا حرفهای خصوصی زده است اما دقیق متوجه نشدم که چه گفته است. دوستم خیلی عصبانی بود و میگفت احتمالا قصد اخاذی داشته است.
او از من خواست تا سراغ مقتول بروم و با او صحبت کنم. میخواست انگیزه او را از این کارش بپرسم چون خودش افغانستان بود و میگفت هرچه به مقتول زنگ میزند جوابش را نمیدهد. این شد که به مقتول زنگ زدم و با او حوالی پارک جوانمردان قرار گذاشتم تا درخصوص فایل صوتی با او صحبت کنم. وقتی رسید موضوع فایل صوتی را مطرح کردم و گفتم چرا آن را منتشر و با آبروی یک خانواده بازی کرده است. راستش اینجور مسائل در افغانستان خیلی بد است و اگر حرف پشت سرت باشد دیگر نمیتوانی مانند قبل در میان مردم حاضر شوی. درواقع مورد تمسخر قرار میگیری و دیگر هیچ کجا جایت نیست. وقتی این موضوع را پیش کشیدم، او با لحن تندی با من صحبت کرد و گفت: «کار خوبی کردهام، اینکه دیگر چیزی نیست صدای همسر تو را هم دارم و بهزودی آن را هم پخش میکنم.» این را که گفت بهشدت عصبانی شدم و در یک لحظه با شال گردنی که دور گردنم بود، او را خفه کردم.
این متهم پس از اقرار به جنایت با قرار قانونی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.