• جمعه 7 اردیبهشت 1403
  • الْجُمْعَة 17 شوال 1445
  • 2024 Apr 26
سه شنبه 19 دی 1396
کد مطلب : 3625
+
-

یاسر هاشمی در سالگرد فوت مرحوم هاشمی روایت کرد

توصیه‌های آیت‌الله قبل از آخرین خطبه

گفت وگو
توصیه‌های آیت‌الله قبل از آخرین خطبه

مجید مهرابی دلجو:

انتخابات 96 که 5 ماه بعد از فوت آیت الله هاشمی برگزار شد، رد عمیقی از تفکر و استراتژی و رویکرد آیت الله را در خود داشت؛ حتی گفته شد که آیت الله، حضور تیمی جناح مقابل در انتخابات‌96 را حدس زده بوده و به اسحاق جهانگیری و محمد هاشمی- برادرش- توصیه کرده بوده که به عنوان نامزد پشتیبان در انتخابات ثبت‌نام کنند. یاسر هاشمی فرزند آیت‌الله معتقد است که در انتخابات 1400 هم برپایه همین تفکر اعتدالی که مرحوم هاشمی دنبالش بود ، رقابت خواهد شد و هرکس پرچمدار آن تفکر باشد برنده خواهد بود. او می‌گوید آیت الله در لایه های ارتباطی خودش به دنبال رفع حصر بود اما این کار را با هیاهو دنبال نمی کرد.  گفت‌وگوی همشهری را  با یاسر هاشمی در سالگرد فوت آیت الله هاشمی رفسنجانی بخوانید.

بعد از فوت آقای هاشمی، خانم مرعشی تصویر نخستین صبحانه بدون آقای هاشمی را منتشر کرد و دلنوشته‌ای برای ایشان نوشت: «مست بگذشتی و از خلوتیان ملکوت/ به تماشای تو آشوب قیامت برخاست»؛ تصویری که از آن به بعد، هر روز در خانه ایشان تکرار شده و می‌شود. این یک سال برای خانواده مرحوم هاشمی چگونه گذشت؟

از دید من پاسخ این سؤال 2بعد دارد که بعد اولش مربوط به خانواده ماست. مخصوصا الان که مادر بنده تنهاست، تقسیم وظایفی بین اعضای خانواده شکل گرفته که شب‌ها حتما یکی از ما کنار مادر باشیم. من هم چون همسایه خانه حاج‌آقا هستم و فاصله‌ام نزدیک است، بیشتر شب‌ها به آنجا می‌روم و جای خالی حاج‌آقا را می‌بینم. خب فضای خانه برایمان سنگین است. ما هر شب ساعت شروع خبر دور هم جمع می‌شدیم؛ تلویزیون را حاج‌آقا روشن می‌کرد و دور هم خبر می‌دیدیم... .

به صدا وسیما اعتماد داشتند؟

گوش می‌کردند. حاج‌آقا اخبار صداوسیما را گوش می‌کردند ولی خب بی‌بی‌سی را هم گوش می‌کردند. آقای هاشمی از قبل از انقلاب، بی‌بی‌سی را گوش می‌کردند. زمان شاه، خبرها و اتفاقات انقلاب را از بی‌بی‌سی گوش می‌کردیم.

روزنامه‌ها را چطور؟ ایشان روزنامه‌ها را هم می‌خواندند؟

تقریبا اکثر روزنامه‌ها را نگاه می‌کردند یا حداقل صفحات اول روزنامه‌ها را می‌دیدند.

بعد دوم فقدان آقای هاشمی چه بود؟

بعد دوم این موضوع، بعد اجتماعی آن است؛ یعنی حضور ما در جامعه و بین مردم. من در جامعه هنوز هم به آن شدت که در خانه، خلأ نبودن ایشان را احساس نمی‌کنم. ارثی که از پدر به ما رسید، محبت و لطف مردم بود. توجه ویژه‌ای نسبت به دیدگاه‌ها، اندیشه‌ها و افکار ایشان به وجود آمده است؛ طوری که می‌توانم بگویم بعد از فوت آقای هاشمی، دوران‌ جدیدی برای افکار و اندیشه‌های ایشان شکل گرفت. دوران بعد از عروج آقای هاشمی هم یک دوران تاریخی‌است؛ به‌طوری که تأثیر اندیشه‌های ایشان در نظام سیاسی ایران را همچنان می‌بینیم؛ لذا من ایشان را همچنان زنده و در میان مردم می‌بینم؛ به جهت اینکه هر جا که می‌رویم درباره افکار و اندیشه‌های ایشان یا درباره پیش‌بینی‌های ایشان از اوضاع سیاسی کشور بحث و گفت‌وگو می‌شود. شاید این رفتار و این نگاه، بار فقدان آقای هاشمی را هم برای ما و هم برای جامعه، سبک می‌کند. من امید دارم که همین توجه و نگاه به افکار ایشان، بعد از سالگرد و زمان‌هایی که از فوت ایشان فاصله می‌گیریم هم ادامه پیدا کند تا همیشه هاشمی را به همین شکل در تاریخ سیاسی ایران زنده داشته باشیم.

محبت مردم نسبت به آقای هاشمی بعد از فوت ایشان بیشتر شد؟

من در زندگی آقای هاشمی، 8دوران می‌بینم؛ مثلا دوران قبل از مبارزه که دوران بالندگی، تحصیل و رجوع ایشان به قم است؛ دوران مبارزه ایشان؛ دوران تثبیت انقلاب؛ دوران جنگ؛ دوران سازندگی؛ دوران اصلاحات؛ دوران صبر و امید و... که همه، دوران‌هایی هستند که آقای هاشمی از آنها به عنوان فرصت‌های تاریخی استفاده کرده و نقاط اوجی را در زندگی، هم برای خودشان و هم برای مردم و هم برای ایران ایجاد کرده‌اند؛ دوران فوت ایشان هم به نظر من یک نقطه تاریخی برای خود آقای هاشمی ایجاد کرد؛ نقطه‌ای ‌که برای کشور، تبدیل به نقطه وحدت شد. فرصت‌هایی از این دست، فرصت‌هایی هستند که اگر خود آقای هاشمی در قید حیات بودند، از آنها برای جامعه، بهترین استفاده را می‌کردند.

لابه‌لای این دوران مختلفی که شما به آنها اشاره کردید بعضا فضاهای مسمومی هم برای آقای هاشمی ایجاد شد و حتی دولت مشخصی علیه آقای هاشمی فعال بود. چند وقت پیش متنی منتشر و گفته شد که آقای هاشمی در زمان دولت آقای احمدی‌نژاد در حصر بوده‌اند؛ یعنی به ایشان اجازه انجام دیدارهای خارجی و داخلی را نمی‌داده‌اند! موضوع این حصر چه بود؟

این مبحث هاشمی‌زدایی که خیلی جدی به آن پرداخته می‌شود بحث شخص نیست؛ بحث مقابله با تفکر و اندیشه است. همیشه از من سؤال می‌شود که چرا این هاشمی‌زدایی انجام می‌شود و من جواب می‌دهم که این مسئله مربوط به زمان حاضر یا بعد از فوت آقای هاشمی نیست. بالاخره مخالفان آقای هاشمی همیشه سعی می‌کردند با این نوع تفکر مقابله کنند که حالا بعضی از نزدیکان آقای هاشمی به‌درستی آن را به حصر تعبیر کرده‌اند؛ مثلا صداوسیمای ما تصاویر آقای هاشمی و برنامه‌های آقای هاشمی را سانسور می‌کرد یا در انجام ملاقات‌های خارجی و یا داخلی، موانعی ایجاد می‌شد که ایشان نتوانند ملاقات‌هایشان را انجام دهند؛ هرچند به نظر من آقای هاشمی با سیاست و هوشمندی خودشان همه این حصرها را شکستند و اگر فرصتی از ایشان گرفته می‌شد، ایشان فرصت‌های دیگری پیدا می‌کردند. آقای هاشمی هیچ‌وقت رابطه‌شان را با مردم قطع نکردند. بهترین ویژگی آقای هاشمی این بود که در همه شرایط، رابطه خودشان را با مردم حفظ کردند. دسته‌ها و گروه‌های مختلف را می‌دیدند و مسائل را گوشزد می‌کردند؛ وقت مصاحبه می‌گذاشتند، یادداشت می‌نوشتند و... . هیچ‌وقت شرایط را برای مخالفان مهیا نکردند؛ مخالفانی که خواستند هاشمی‌زدایی کنند، هاشمی را در حصر قرار بدهند، با تفکرات هاشمی مبارزه کنند اما به نظر من نتوانستند.

نوع دیگری از محدودیت که برای آقای هاشمی ایجاد شد، حذف از تریبون نمازجمعه بود. پیش آمده بود که ایشان در این‌ باره، گلایه یا در جمع خصوصی برای بازگشت به نمازجمعه ابراز علاقه کنند؟

ایشان تریبون نمازجمعه را یک جایگاه مهم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی می‌دانستند که از اول انقلاب، مردم به آنجا تکیه و اعتماد داشتند. شاید ایشان گلایه داشتند که آن ظرفیت اصلی تریبون نمازجمعه که می‌توانست از آن برای هشیاری مردم استفاده شود به جای طرح دغدغه‌های مردم، به یک تریبون جناحی تبدیل شده بود و عناصر پخته‌ای که حقشان بود از این تریبون صحبت کنند، در آنجا حضور نداشتند اما ایشان به چند دلیل به تریبون نمازجمعه بازنگشتند و به دلایلی هم که نخواستند مطرح کنند، تمایلی به بازگشت نداشتند. یک دلیل، این بود که ایشان توقع داشتند این تریبون، واقعیت‌های روز جامعه و کشور را به مردم منتقل کند که شرایط این کار سخت شده بود و نمی‌شد از این تریبون، صریح صحبت کرد؛ چراکه باعث ایجاد تنش می‌شد؛ لذا به ‌نظر من ایشان شرایط را خیلی مستعد بازگشت به تریبون نمازجمعه نمی‌دیدند. از سوی دیگر من هیچ‌وقت ندیدم که عوامل نمازجمعه دنبال این باشند که شرایط را برای بازگشت آقای هاشمی به تریبون نمازجمعه مهیا کنند؛ پس این یک امر دوطرفه شده بود؛ یعنی کسانی که هماهنگی و برنامه‌ریزی تریبون نمازجمعه را به عهده داشتند سراغ ایشان نیامدند و ایشان هم آن شرایط مطلوب را برای بازگشت به نمازجمعه نمی‌دیدند و دنبال این نبودند که برگردند؛ لذا شرایط، هیچ‌وقت برای بازگشت آقای هاشمی به نمازجمعه مهیا نشد.

خبر دارید که خارج از چارچوب شورای سیاستگذاری، رایزنی‌ای با خود آقای هاشمی یا مسئولان بلندپایه برای بازگشت آقای هاشمی به نمازجمعه شده باشد؟

مردم کارهایی می‌کردند اما در بخش اجرایی، نه؛ حداقل من خبر ندارم.

خاطره‌ای از آخرین خطبه جمعه آقای هاشمی دارید؟ من شنیده‌ام که قبل از آخرین خطبه، با خانواده هم یک اتمام‌حجت کرده‌اند.

آن خطبه آخر آقای هاشمی‌رفسنجانی در نمازجمعه خطبه عجیبی بود. تقریبا کل کشور آماده بودند بشنوند که آقای هاشمی چه می‌خواهد بگوید. فشار به آقای هاشمی زیاد بود. بالاخره نظرات مختلفی از گوشه و کنار، به ایشان می‌رسید. نامه‌های زیادی از طیف‌های مختلف (خانواده شهدا، ایثارگران، نخبگان و روشنفکران و...) می‌رسید که لایه‌های اجتماعی کشور را تحلیل می‌کردند و از آقای هاشمی می‌خواستند سخنان‌شان را در خطبه‌های نمازجمعه به آن سمت‌و‌سو ببرند. ما و خانواده هم برایمان مهم بود و در چند روزی که به آن خطبه‌ها باقی مانده بود، هر کس از اعضای خانواده چیزی می‌گفت؛ یعنی مردم به ما هم چیزهایی می‌گفتند و ما هم به آقای هاشمی انتقال می‌دادیم. نهایتا آقای هاشمی همه ما را جمع کردند و گفتند به هر حال من یا باید با مردم صحبت کنم و یا اینکه حرف آن‌طرفی‌ها را بزنم. اگر حرف آنها را بزنم نه برای من مشکلی پیش می‌آید نه برای شما. اگر حرف مردم را بزنم اینها با من نمی‌توانند کاری بکنند ولی شماها را اذیت می‌کنند. پرسیدند: «شما آمادگی این شرایط را دارید؟» و البته روی صحبت هم بیشتر با مادر بود که می‌خواستند به ایشان بفهمانند اگر بنا باشد ما این مسیر را برویم مادر باید تحمل کنند. مادر هم اعلام کردند که مشکلی ندارند و توقع ایشان این است که حرف مردم زده شود. روز نماز، مهدی و فاطمه با بابا به نمازجمعه رفتند اما من ساعت 8صبح به دانشگاه تهران رفتم که برآوردی از فضا داشته باشم. از هر قشری آمده بودند و خیلی شعارها هم در این راستا بود که آقای هاشمی از آنها حمایت کند. من می‌خواستم به حاج‌آقا زنگ بزنم و فضا را برایشان بگویم که دیدم موبایل‌ها قطع است. از یک تلفن عمومی که داخل دانشگاه تهران گیر آوردم 5دقیقه به 5دقیقه به منزل زنگ می‌زدم و فضای دانشگاه را برای حاج‌آقا توضیح می‌دادم. حاج‌آقا قبل از نمازجمعه از چپ و راست و موافق و مخالف حرف‌های همه را شنیدند اما هیچ‌کس نمی‌دانست که ایشان در آن نمازجمعه قرار است چه بگویند. به هیچ‌کدام از ما هم نگفته بودند. خوشبختانه خطبه ایشان خطبه‌ای بود که بر اساس مبانی اسلامی و قرآنی خوانده شد. ایشان با تکیه به مستندات تاریخی اسلامی، نگاه حکومت به مردم را توصیف کردند. خطبه به این سمت رفت که وحدت عمومی در کشور حاکم باشد و پیشنهادهایی هم مطرح کردند که متأسفانه به آنها توجه نشد.

بعد از فوت آقای هاشمی، مسائلی همچنان مبهم باقی مانده است که هر روز هم درباره‌اش بحث می‌شود. حتی شایعات مختلفی درباره فوت آقای هاشمی طرح می‌شود. بالاخره ماجرا چه بود؟

ما خودمان هم نسبت به فوت آقای‌ هاشمی ابهام داریم. توقع این است که نظام این ابهام را ـ چه برای خانواده و چه برای مردم ـ رفع کند. هیچ دلیلی ندارد که این ماجرا مبهم باقی بماند. شورای‌عالی امنیت ملی دیرهنگام وارد موضوع شد. تحقیقاتی انجام دادند و ‌گزارشی هم آماده کردند؛ خانواده ما را هم صدا زدند و گفتند که ما به چیزهایی رسیده‌ایم؛ نه به‌عنوان اینکه عمدی در این ماجرا بوده باشد؛ مثلا همان بحث رادیواکتیو را مطرح کردند و گفتند که بیشتر از حد مجاز در بدن آقای هاشمی بوده است. ولی خب با حضور ما پرونده را مختومه اعلام کردند و گفتند که ما هیچ دلیلی مبنی بر اینکه اتفاق ویژه‌ای در فوت آقای هاشمی دخیل باشد نمی‌بینیم.

مشخصا به شما اعلام کردند که مثلا دلیل ایست قلبی ایشان چه بوده است؟

هیچ؛ یعنی گفتند ما دلیلی پیدا نکرده‌ایم؛ فقط ایست قلبی؛ اینکه مشخص کنند به چه دلیلی ایست قلبی رخ داده، نه! چیزی نگفتند. ما هم اصلا دنبال این نیستیم که به این شایعات دامن بزنیم اما چیزی که وجود دارد این است که الان فوت آقای هاشمی برای مجموعه خانواده و برای جامعه با ابهام همراه است. برخورد صحیح این است که نظام این قضیه را روشن کند.

وصیتنامه ایشان چطور؟ این موضوع هم جای ابهام دارد؟

شواهدی وجود دارد که آقای هاشمی وصیتنامه‌ای داشته است. این را به عنوان سند مطرح نمی‌کنم اما مثلا در سفر عراق که داشتیم، ایشان درباره تجدید وصیتنامه صحبت می‌کردند یا با مادر درباره تجدید وصیتنامه صحبت کرده بودند. به نظر من بعید است کسی مثل آقای هاشمی که هر شب خاطرات‌شان را می‌نوشتند، وصیتنامه‌شان را تجدید نکرده باشند؛ لذا توقع داریم که وصیتنامه ایشان پیدا شود.

بحثی هم درباره ممنوع‌الخروجی شما و بعضی از اعضای خانواده مطرح بود؛ این موضوع حل شد؟

من ممنوع‌الخروج شده بودم و دلیلش را هم پرسیدم که هیچ دلیلی نگفتند.

فقط شما بودید؟

نه 5نفر از اعضای خانواده ممنوع‌الخروج شده بودند.

موضوع حل شد؟

نه بعدا گفتند که تا یکی‌دو‌ماه دیگر رفع می‌شود. من هنوز نرفته‌ام پیگیری کنم و ببینم رفع شده است یا نه. احتمالا برای من رفع شده باشد؛ ممکن است در مورد  فائزه همچنان این مشکل، باشد.

با وجود اینکه آقای هاشمی غایب انتخابات96 بودند اما بحث‌هایی درباره نقش ایشان در انتخابات مطرح می‌شد؛ مثلا آقای محمد هاشمی مطرح کردند که به توصیه اخوی در انتخابات ثبت‌نام کرده‌اند یا آن موضوع نامزد پوششی که در انتخابات مطرح شد و گفتند که پیش‌بینی آقای هاشمی بوده که جریان مقابل به‌صورت تیمی وارد انتخابات خواهد شد. بحث‌های انتخاباتی ایشان برای سال96 از کی شروع شد و با چه کسانی دیدار داشتند؟

آن سؤالی که در اوایل مصاحبه مطرح شد و من گفتم در بعد اجتماعی و سیاسی، ما فقدان آقای هاشمی را احساس نکردیم به انتخابات96 هم تسری پیدا می‌کند. در فضای انتخاباتی ایران در سال96 شعار معروفی داده می‌شد که «وصیت هاشمی: حمایت از روحانی». این شعار نشان می‌داد که فکر آقای هاشمی در انتخابات، جاری‌است. پیش‌بینی ایشان از استراتژی ستادها درست از آب درآمد و کمک کرد که آقای روحانی در 4سال دوم دوباره مسند ریاست‌جمهوری را داشته باشد. پیش‌بینی از فضای عمومی فعلی کشور ـ از دلواپس‌ها گرفته تا فرقه زنبیلیه، همه و همه ـ در نطق‌ها و مصاحبه‌های آقای هاشمی موجود است. در این حوزه اگر به تحلیل‌های ایشان مراجعه کنید می‌بینید که این ایام را پیش‌بینی کرده بودند. شاید تا الان هیچ‌کس فرصت نکرده است تحلیل‌وار به گفته‌های ایشان نگاه کند اما ما که این‌روزها نطق‌ها و بیانات ایشان را مرور می‌کنیم می‌بینیم این ایام را چگونه پیش‌بینی کرده بوده‌اند. به هر حال آقای هاشمی تفکر اعتدالی را در کشور ایجاد کرد که یک منش و فکر است. در حقیقت فعلا بهترین کسی که توانسته این تفکر را پیاده کند آقای روحانی‌است. این بدان معنا نیست که با پایان دوره روحانی، این تفکر هم تمام می‌شود. این تفکر آن‌قدر بستر دارد و عمیق است که به نظر نمی‌آید برای مردمی که از شرایط افراط و تفریط خسته هستند، نظریه جدیدی جایگزین شود. ان‌شاءالله نظریه بهتری بیاید اما فکر می‌کنم در انتخابات آینده با فضای سیاست خارجی که در دنیا می‌بینیم هنوز نظریه اعتدالی جای خودش را دارد. آقای هاشمی این نظریه را از همان دوران قبل از انقلاب دنبال می‌کرد و در این‌باره سندهایی هم دارم که به وقتش در آن باره صحبت خواهم کرد. این تفکری‌است که هر چه به آینده نگاه می‌کنیم می‌بینیم جا دارد ادامه پیدا کند. در انتخابات 1400هم به نظرم با همین تفکر اعتدالی که آقای هاشمی دنبالش بود، رقابت خواهد شد. هر کس بتواند به این تفکر عمق بدهد و پرچمش را بلند کند برنده خواهد بود.

چند وقت پیش بحثی مطرح شد با عنوان «پشیمانی از رأی به روحانی». فکر می‌کنید اگر آقای هاشمی در قید حیات بودند با این مسئله چگونه برخورد می‌کردند؟

برای آقای هاشمی تفکر مهم بود؛ شخص آقای روحانی مهم نبود. ما به تفکری رأی داده‌ایم که امروز هم از رأی‌دادن به آن تفکر، پشیمان نیستیم. به تندروی رأی ندادیم و در مقابل تفکری ایستادیم که می‌توانست کشور ما را به سمت جنگ و خطر ببرد. ما از رأی‌دادن به این تفکر اعتدالی پشیمان نیستیم. حالا این وسط، اگر تفکری که به آن رأی داده‌ایم کمی منحرف شد نقد می‌کنیم اما پشیمان نیستیم. به‌نظرم کسانی که بر طبل پشیمانی می‌کوبند هم می‌خواهند در مقابل آن تفکر بایستند نه در مقابل یک شخص؛ می‌خواهند مردم را به جایی برسانند که بگویند آرمان‌خواهی بدون عقلانیت، تفکر درستی‌است.

بعد از انتخاب آقای روحانی در سال92 مطالبه‌ای از دولت درباره رفع حصر مطرح شد. مردم انتظار داشتند این اتفاق بیفتد. آقای هاشمی درباره این موضوع با دولت رایزنی داشتند یا تلاشی در این باره کرده بودند؟

تا جایی که من اطلاع دارم آقای هاشمی چندین بار در لایه‌های ارتباطی خودشان موضوع حصر را دنبال ‌کردند و یکی از اولویت‌های جدی‌شان بود. بعضی‌وقت‌ها هم می‌گفتند که مسئله از دست آقای روحانی خارج است و این‌طور نیست که ایشان نخواهد رفع حصر صورت بگیرد. علاقه‌مند هم نبودند که موضوع رفع حصر با فضای تنش و هیاهو دنبال شود.

این خبر را به اشتراک بگذارید