روایتی از شمس و مولانای سلسبیل و خطبه عربی امامجماعت مسجد
موضوع: ارادت رجبعلیخیاط به امامجماعت محله سلسبیل و ماجرای نفوذ ساواک در مسجد
ویژگی: حضور شخصیتهای دینی و سیاسی در سلسبیل
خانه کوچک دیوار پشتی مسجد بابالحوائج در محله سلسبیل خانه استاد و شاگردی بود که همه آنها را مانند شمس و مولانا میپنداشتند. ماجرای ارادت رجبعلی نکوگویان، مشهور به رجبعلیخیاط و سیدعلی غروی، امام جماعت معروف محله سلسبیل، همچنان نقل قدیمیهای این محله است.
آیتالله سیدعلی غروی مرد بزرگی بود؛ عالمی که مریدان زیادی داشت. کلاسهای درسش در مسجد بابالحوائج سلسبیل مملو از جوانها و مردانی بود که با عشق در کلاسهای او شرکت میکردند، اما در این میان یکی از مریدان او عارف معروف، رجبعلیخیاط بود و قصه ارادت متقابل آنها شهره بود.
سید رسول امینی، نویسنده و پژوهشگر میگوید: «مسجد بابالحوائج نخستین مسجد محله سلسبیل است. قبل از انقلاب امامجماعتی داشتیم به نام آیتالله سیدعلی غروی. پدرم نقل میکرد درپشت دیوار مسجد خانهای 40متری داشت. درهای این خانه به مسجد باز میشد و امام جماعت از آنجا به مسجد میآمد. مرحوم رجبعلیخیاط در این خانه با سیدعلی غروی دیدار داشت و در محضر ایشان تلمذ میکرد.»
روایت دیگری از شاگردان استاد غروی مربوط به شهید نواب صفوی است. امینی دراینباره میگوید: «آیتالله سیدعلی غروی در مسجد برای مردم صحبت میکرد. شهید نواب نیز حضور داشت. خبر دادند یک ساواکی در جمع حضور دارد. آن روزها ساواک برای شناسایی نیروهای انقلابی در مساجد نفوذ میکرد. نیروهای ساواک بین مردم مینشستند و نماز هم میخواندند و دوستی و رفاقت با اهالی محل را دستمایه اهداف شومشان قرار میدادند. شهید نواب بیشتر اوقات به محله سلسبیل میآمد. یک مغازه سمساری در محله بود که مالکش فضای پشتی مغازه را در اختیار جلسات سیاسی قرار داده بود. شهید نواب آنجا میآمد و در مسجد بابالحوائج هم در جلسات سیدغروی شرکت میکرد.
آن روز به شهید نواب خبر دادند نفوذی ساواک در جلسه حضور دارد. شهید نواب مرد نفوذی را به گوشهای کشاند و اسلحه را از زیر عبایش به او نشان داد. سیدعلی غروی حین صحبت متوجه این ماجرا میشود و با زبان عربی وسط سخنرانی خطاب به شهید نواب میگوید: «اینجا جایش نیست.» مردم از اینکه امام جماعت وسط سخنرانی عربی صحبت کرد متعجب شدند و تا مدتها آن خطبه عربی نقل صحبت اهالی بود.»