• چهار شنبه 27 تیر 1403
  • الأرْبِعَاء 10 محرم 1446
  • 2024 Jul 17
چهار شنبه 9 آبان 1397
کد مطلب : 36045
+
-

چند نکته برای روشن شدن اینکه فیلم جدید تینا پاکروان یک سوءتفاهم ملال‌آور است

چند نکته برای روشن شدن اینکه فیلم جدید تینا پاکروان یک سوءتفاهم ملال‌آور است

مسعود میر/روزنامه‌نگار

همین حالا که این کلمات پیش چشم شما هستند «لس‌آنجلس- تهران» حدود 5میلیارد تومان فروخته و این یعنی فروشی خیلی بیشتر از «عرق سرد»، «دلم می‌خواد»، «جاده قدیم» و «شعله‌ور» که همگی قابل دفاع بودند و خوش‌ساخت و سزاوار؛ این اما بدان معنا نیست که کاسه کوزه نفروختن فیلم‌های دیگر باید بر سر فیلم تینا پاکروان شکسته شود بلکه بیشتر یادآور این موضوع است که اوضاع و احوال سینمای ایران و رفتار مخاطبان و مدیران و فیلمسازانش عجیب و غیرقابل پیش‌بینی است. این نکته را هم متذکر شویم که ناگفته پیداست فیلم‌هایی بسیار سطحی‌تر از «لس‌آنجلس- تهران» با فروش‌های میلیاردی جیب مخاطبان را خالی کرده و می‌کنند اما علت پرداختن به فیلم «لس‌آنجلس- تهران» توقعی بود که از آن وجود داشت اما دود شد و به هوا رفت.

فاجعه ژوبین
تماشاگر بیچاره هنوز در صندلی‌اش جاگیر نشده که نخستین فاجعه رخ‌نمایی می‌کند. استفاده از یک ایرانی بزرگ شده در ینگه‌دنیا با آن لهجه فارسی بی‌مزه به‌عنوان یکی از سه ضلع مثلث پیش‌برنده داستان، خیلی سریع، کار دست فیلم می‌دهد. ژوبین رهبر که یک‌بار دیگر هم با فیلم بی‌سرانجام «لاله» بازیگری در سینمای ایران را تجربه کرده ‌بود نه کوچک‌ترین شم بازیگری دارد و نه مانند استندآپ کمدین‌های دیگر دورگه ایرانی جذاب و قابل اعتناست. او در درخشان‌ترین پلان‌های بازی‌اش فقط می‌تواند با همان لهجه کلافه‌کننده، دیالوگ‌هایی کوتاه و با تأخیر بگوید و البته خیلی بی‌نمک برقصد.

هنوز هم بهغوز؟!
باید به سیاق راوی فیلم بگوییم که حکایت بازی پرویز پرستویی در این فیلم را بگذارید برای یک میان‌تیتر دیگر و فعلا فقط درباره کاراکتری که پرستویی نقشش را بازی کرد بنویسیم. پرستویی در نقش یک کلاهبردار که از فرنگ برگشته به نام بهروز در لس‌آنجلس- تهران جلوی دوربین ایستاده اما مصیبت آنجاست که هنوز هم همه طنزی که فیلمساز چاشنی این نقش کرده، این است که خودش را بهغوز معرفی کند و همه «ر»‌ها را خیلی فرانسوی به «غ» بدل کند. این نحوه گویش از نخستین باری که قرار شد یک نفر در سینمای ایران رل یک فرانسوی‌مآب را بازی کند آغاز شده و با فیلم خانم پاکروان مشخص شد هنوز هم ادامه دارد. حالا چطور باید این مصیبت کسل‌کننده را به خورد تماشاگر بیچاره داد خودش داستان مفصلی دارد.

نیمه‌شب اتفاق نیفتاد 
خانم پاکروان که ترجیح می‌دهد فعلا برای گفت‌وگو درباره فیلمش مدام بهانه بیاورد که در جلسه است، با یکی از رسانه‌های اینترنتی گپ زده و مخاطبان ناراضی فیلمش را به عدم‌درک درست از کمدی فانتزی متهم کند. بد نیست به ایشان یادآوری کنیم که بسیاری از مخاطبان سینما هرچند نخوردند نان گندم اما دیده‌اند دست مردم. درست است که سینمای ایران نمونه کمدی فانتزی مرغوب در کوله‌اش ندارد اما در سینمای دنیا کمدی فانتزی درجه‌یک کم ساخته نشده است و نمی‌توان مخاطبان ناراضی لس‌آنجلس - تهران را متهم کرد که کمدی فانتزی را نمی‌فهمند. خانم پاکروان شما به شهادت فیلم قبلی‌تان – نیمه‌شب اتفاق افتاد- نشان دادید که سینما را می‌شناسید و از قضا مخاطب ایرانی را هم. اما شما با این ساخته جدید و البته نحوه برخوردتان نشان دادید که راه ترکستان را در پیش گرفته‌اید. کاش از این فضا خارج شوید.




چه‌کسی پرویز را کشت؟ 



از دیوار بالارفتن «مارمولک»، دیالوگ‌های اعتراف‌گونه «شوخی» و لودگی‌های «آدم برفی» و «لیلی با من است» را که با بی‌سلیقگی فیلمساز مخلوط کنید نتیجه می‌شود نقش پرویز پرستویی که کاش در این فیلم بازی نمی‌کرد. در قدرت بازیگری پرستویی کوچک‌ترین تردیدی وجود ندارد و اینکه تجربه بازی در چندین نقش برای هر بازیگری جذاب است هم موضوع مهمی است، از همه اینها گذشته به قول پرستویی او قرار نیست همیشه حاج‌کاظم باشد و اتفاقا بخش عمده محبوبیت او به‌خاطر ایفای نقش در فیلم‌های طنز است اما پرستویی در لس‌آنجلس- تهران انصافا قابل دفاع نیست. بالاخره پرستویی حق داشته این نقش را انتخاب کند ولی کاش استاد به این موضوع بیشتر بها می‌داد که در فاصله نقش‌هایی مثل بهروز «لس‌آنجلس - تهران» و حاج‌آقا سروش «قاتل اهلی» نقش‌هایی هم هست که هم قیمتی‌تر هستند و هم برای مخاطب عاشق پرویز پرستویی خواستنی‌تر.
 

این خبر را به اشتراک بگذارید