سفیر سابق ایران در دمشق در گفتوگو با همشهری از دلایل تداوم حضور ایران در سوریه گفت
بازسازی سوریه، فرصت اقتصادی برای ایران است
سردار سلیمانی، ایدهپرداز حضور روسیه در سوریه بود
اسماعیلسلطنتپور | خبرنگار
سوریه قریب به 7سال است که درگیر بحران است؛ بحرانی که با مطالبات مردمی آغاز شد اما به اقدامات مسلحانه و بعد هم گروههای تروریستی همچون داعش رسید. این روزها داعش دوران افول خود را سپری میکند و سوریه هم به دوران بازسازی رسیده است. در روزهای پرتلاطم امنیتی و سیاسی سوریه تصدی مسئولیت سفارت ایران در دمشق به مدت 5سال برعهده محمدرئوف شیبانی بود. خبرنگار همشهری به دیدار شیبانی رفت تا درباره سوریه از روزهای جنگ و درگیری تا دوران ثبات و بازسازی با او به گفتوگو بنشیند. مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
آقای شیبانی، مهمترین موضوع جاری سوریه تحولات ادلب است. آمریکاییها ادعا کردهاند با فشار این کشور طرح عملیات ارتش سوریه برای بازپسگیری این شهر متوقف شده است.
یکی از موضوعاتی که هماکنون در صحنه تحولات سوریه مطرح است و ارتباط تنگاتنگی هم با حل و فصل نهایی بحران سوریه پیدا کرده، مسئله ادلب است. مسئله ادلب در کنار 2 موضوع دیگر، یعنی اشغال بخش شرقی سوریه توسط نیروهای آمریکایی و حضور نیروهای ترکیه در بخش شمال 3 حلقهای است که در ارتباط با بحران سوریه اهمیت دارند. من معتقدم مادامی که هر کدام از این موضوعات حل نشود نمیتوانیم پایان بحران سوریه را از منظر میدانی اعلام کنیم. البته مسائل سیاسی دیگری هم وجود دارد که در چارچوب روند آستانه و همکاری ایران، روسیه و ترکیه در دست اقدام است.
مسئله ادلب مسئله نسبتا پیچیدهای است. در مناطق دیگر که مشکلات مشابه داشته و تحت اشغال بودند راه خروج برای حل و فصل نظامی و سیاسی این بود که یا تسلیم شوند و پروسه سیاسی را بپذیرند یا سلاح سنگین را تحویل دهند و با یک سلاح سبک به ادلب منتقل شوند. الان تقریبا تمام مناطق این گونهای، حل و فصل شدهاند و فقط ادلب باقی مانده و یکی از مهمترین مسائل ادلب این است که اگر قرار باشد مسئله ادلب حل شود این مجموعههای مسلح که قائل به حل و فصل سیاسی نیستند، تکلیفشان چه خواهد بود چون دیگر ادلب دومی وجود ندارد که به آنجا منتقل شوند. جامعه جهانی باید تکلیف این مجموعه عناصر تروریستی را که حاضر نیستند به صورت سیاسی روشن شوند، مشخص کند.
تعداد این نیروها چقدر است؟
گروههای اصلی که وجود دارند عناصری از جبهه النصره قدیم یا جبهه تحریر الشام فعلی هستند؛ تعدادی از داعش و یک سری زیرمجموعههای وابسته به آنها که ذیل گروههای تروریستی قرار دارند. تعدادی که برآورد میشود در حدود 30هزار نفر هستند، بیشترین تعداد را تحریر الشام دارد. عامل دیگر پیچیدگی بحران ادلب، حضور تعداد قابل توجهی از شهروندان است که تا 3میلیون نفر تعداد این افراد گفته شده است. یکی از عوامل بازدارنده حل سریع این مسئله است و این خطر همیشه مورد گوشزد است که اگر قرار باشد به صورت نظامی موضوع ادلب حل شود موج تازهای از آوارگان و شرایط وخیم انسانی تحمیل میشود و این مسئله مدنظر بازیگران سوریه قرار دارد. موضوع دیگر رویکرد کشورهایی است که در تحولات سوریه نقش دارند؛ ازجمله آمریکاییها که شاید به علل مختلف بهدنبال این هستند که عناصر استمرار بحران در سوریه را حفظ کنند. همانطور که گفته شد اگر بخواهیم بگوییم بحران سوریه خاتمه یافته باید بگوییم بحران ادلب حل و فصل شده است. آمریکا هماکنون بهدلیل اینکه فکر میکند از روند تحولات عقب مانده و مسئله سوریه به سمت حل و فصل سیاسی پیش میرود که آمریکا در آن نقشی ندارد، به همین دلیل احساس میکنند اگر مسئله سوریه اینگونه پیش برود، متضرر خواهد شد؛ برای همین بهدنبال بهانههایی برای استمرار بحران است.
بهنظر شما اختلافی که اکنون بین ترکیه و آمریکا بر سر سوریه ایجاد شده، واقعی است؟ علت این تغییر مشی ترکیه چیست؟
بهنظر من تغییر پارادایم و رویکرد سیاسی ترکیه در قبال سوریه به اجبار بوده است. استراتژی ترکیه از تغییر حکومت به سمت راهحل سیاسی تغییر رویکرد داد. ترکیه بهدلیل اینکه تهدیدات جدیدی را در صحنه سوریه احساس کرد (تقویت برگه کردی توسط آمریکاییها، تهدید جدی برای ترکها بود) در جدول اولویتهای خود در قبال بحران سوریه تغییراتی انجام داد؛ بهگونهای که شاهد بودیم از اردوگاه غرب و آمریکا به سمت اردوگاه روسی و ایرانی آمد و نقش خوبی هم در حل سیاسی بحران سوریه ایفا کرد؛ در مجموع از ابتدای نشستهای آستانه نقش ترکیه در همراه کردن بخشی از معارضه با پروسه سیاسی مثبت بوده و در عین حال ترکیه هنوز آن هدف غایی خود که تغییر رژیم در سوریه بوده را کنار نگذاشته بلکه آن را مسکوت نگه داشته است.
به همینخاطر موضع ترکیه یک موضع بینابین است و تحلیلگران بر این باورند هر آن ممکن است ترکیه مجددا تغییر موضع دهد؛ در عین اینکه حضوری در آستانه دارد نیمنگاهی هم به موضع آمریکا و غرب دارد و اگر موضع آمریکا همسو با ترکیه شود احتمال دارد همراهی بیشتری بین آمریکا و ترکیه در تحقق یک سری اهدافشان را شاهد باشیم.
در دوره اوباما همراهی چندانی با درخواستهای ترکیه مبنی بر آموزش معارضه و... نمیشد اما الان با ظرفیتی که در دولت ترامپ وجود دارد، این احتمال وارد است که اگر زمینه فراهم شود، ترکیه به سمت آمریکا شیفت کند. هرچند روند تحولات این افق را کمرنگ کرده است؛ چون این روند به این سمت در حال حرکت است که آمریکا با دشواری بتواند جایگاه خود را در تحولات سوریه پیدا کند. روند تحولات میدانی هم به نفع دولت سوریه و همپیمانانش در حال حرکت است.
در نشست سران بین ایران، ترکیه و روسیه در تهران شاهد اختلاف عمیق و علنی اردوغان و پوتین بودیم اما بعد از نشست بهنظر میرسد ترکیه و روسیه به هم نزدیک شدند، یک اجلاس دوجانبه داشتند و طرح یک اجلاس با هم با اروپاییها. آیا مسکو و آنکارا قصد دور زدن تهران را دارند؟
این نشست را میتوانیم از 2 زاویه تحلیل کنیم؛ یکی همین زاویه که شما اشاره داشتید؛ یعنی بگوییم ایران در این تحولات در کجا قرار دارد و غیبت ایران در این نشست به معنی دور زدن ایران است و زاویه دیگر این است که آیا تحولات به همان سمتی سوق مییابد که ایران میخواهد یا خیر؟ اگر نگاه اول را تحلیل کنیم، این وضعیت، وضعیت سؤال برانگیزی است؛ اینکه جایگاه ایران در این نشست کجاست؟! بهنظر من نباید در این مسئله و این تحلیل توقف کنیم. بازیگری ایران فراتر از این مسئله است که نقشش بخواهد با تأیید یا کمک دیگری تعریف شود؛ نقش ما بهعنوان یک قدرت تأثیرگذار و بازیگر مؤثر در تحولات منطقه ذاتی است.
حال از زاویه دیگر باید پرسید که آیا این تحول به نفع استراتژی ایران است یا خیر؟! من میگویم بله. توجه کنید که در یک مرحله از تحولات سوریه ما عاملی بهنام ترکیه را در کنار خود نداشتیم. در آن مقطع ایران و روسیه خیلی تلاش کردند تا ترکیه را وارد جبهه خود کنند و موفق هم شدند. نقش ترکیه در کاهش تنش در داخل سوریه مؤثر و قابل تقدیر است. بخش دوم این معادله این است که جایگاه اروپا در سوریه کجاست؟ اروپا همواره بهعنوان عنصر مخالف با اقدامات ایران و روسیه عمل کرده، ولی الان شاهدیم که فرانسه و آلمان بر سر موضوع سوریه با طرفهایی مذاکره خواهند کرد که 2رکن اصلی نشست آستانه هستند؛ این تغییر موضع اروپا قابل تحلیل است. همینکه اروپاییها پذیرفتهاند به جای اینکه با آمریکاییها بحران سوریه را پیگیری کنند یا سعودی و اسرائیل، میبینیم که با روسیه و ترکیه که خواستار حل و فصل سیاسی بحران هستند، مذاکره میکنند. بنابراین ما نباید نسبت به این نشست حساسیت داشته باشیم. در همین رابطه برای روشنتر شدن موضوع، یک مثال عرض میکنم. در منطقه درعا روسها با آمریکا و اردن صحبت کردند تا منطقه کاهش تنش را که مصوبه نشستهای آستانه بود، خودشان اجرا کنند. در آن مقطع عدهای میگفتند روسها دارند ایران را دور میزنند. به اعتقاد من این نگاه قابل نقد بود به این خاطر که هدف استراتژیک ما بازگشت آرامش به سراسر خاک سوریه و بسط سیطره دولت مرکزی سوریه به نقاط مختلف خاک سوریه است و این هدف ما با اقدام روسها در صحبت با اردنیها و آمریکا در منطقه درعا محقق شد. بهنظر من نباید خیلی روی این امر اصرار داشت که چهکسی کار را انجام میدهد، بلکه باید دید که چه کاری میخواهد انجام شود. در مسئله درعا همین موضوع مهم بود که چه کاری میخواهد انجام شود. مهم این بود که میخواست آرامش به آنجا برگردد که این اتفاق افتاد و دولت مرکزی و ارتش سوریه هم مستقر شد و با باز شدن گذرگاه نصیب، تجارت بین سوریه و اردن شکل گرفت؛ یعنی درواقع یک گام جدی به سمت تثبیت حاکمیت سوریه که هدف ماست، برداشته شد.
شاهد بودیم اسرائیل چند مرتبه به اهداف ایرانی در سوریه حمله کرد. هدف از این اقدامات اسرائیل چیست؟
من فکر میکنم این رژیم در مجموع نسبت به سیر تحولات فعلی سوریه بسیار نگران است. رژیم صهیونیستی در سالهای ۱۳-۲۰۱۲روند تحولات سوریه را به نفع خود میدید، چون احساس میکرد یک فرصت طلایی برایش ایجاد شده که میتواند یکی از موانع بزرگ در مقابل رویکردهای منطقهایاش را از سر راه بردارد. متعاقبا با ورود ایران و روسیه و شکلگیری پروسه سیاسی، شرایط عوض شد و این رژیم احساس نگرانی کرد؛ چرا که معادله معکوس شد؛ لذا رویکرد استمرار بحران را در دستور کار قرار داد.
علت این نگرانی برای صهیونیستها چیست؟
بازگشت سوریه به جایگاه اصلی خود در حلقه مقاومت، گسترده شدن جغرافیای مقاومت از جنوب لبنان تا قنیطره، بالارفتن ظرفیت نظامی و عملیاتی نیروهای مقاومت و متصل شدن حلقههای مقاومت به یکدیگر با توجه به بحران سوریه مهمترین علل نگرانی صهیونیستهاست.
استراتژی صهیونیستها هماکنون چیست؟
خریدن زمان، چون در شرایط فعلی استراتژی خاصی ندارند. صهیونیستها در سوریه تنها هستند؛ به همینخاطر برای استمرار بحران دنبال بهانه میگردند و یکی از اقداماتشان این است که بحران سوریه را از یک موضوع سوری – سوری، به یک بحران منطقهای با درگیر کردن خود با ایران تغییر دهند. یکی دیگر از نگرانیهای صهیونیستها بازگشت حاکمیت سوریه به جایگاه اصلیاش است و اینکه ارتش سوریه توانمند شود. ارتش سوریه در سالهای جنگ تجربه زیادی آموخته است. نگاه ایران این است که سوریه باید از نظر سیاسی و نظامی روی پای خودش بایستد و آنقدر توانمند شود که بتواند در مقابل بزرگترین تهدید مقابلش یعنی رژیم صهیونیستی مقاومت کند. این هدف ایران با استراتژی نظامی رژیم صهیونیستی زاویه پیدا کرده است؛ چراکه الان در میدان اتفاقی رخ میدهد که هدف راهبردی نظامی رژیم صهیونیستی را به چالش میکشاند؛ چراکه صهیونیست ها تحمل وجود یک ارتش توانمند در کنار خود را ندارند. رژیم صهیونیستی نمیتواند بگوید ارتش سوریه نباید بازسازی و توانمند شود؛ لذا میگوید ایران در نظر دارد در سوریه پایگاه نظامی تاسیس کند و... و به پایگاههایی که متعلق به ارتش سوریه است و در حال بازسازی است، حمله میکند.
یک بیاعتمادی در افکار عمومی ایران نسبت به روسیه وجود دارد؛ مثلا میگویند اس 300را دادهاند اما موقع حملات رژیم صهیونیستی خاموشش میکنند یا کدهایش را ندادهاند.
نه، روسیه در شرایطی بود که بهتر از این نمیتوانست موضع بگیرد. بهنظر من چند فرض در رابطه با نحوه عملکرد روسیه در معادله نزاع میان جبهه مقاومت و صهیونیستها قابل تصور بود؛ اول اینکه روسیه در مقابل تحریکات رژیم صهیونیستی میتوانست همراه با این رژیم شود، حالت دیگر همراهی کامل روسیه با مقاومت بود و حالت سوم حد وسط بود که هم دست مقاومت را نبندد و هم رژیم صهیونیستی را متوقف نکند. روسیه تا زمان سقوط هواپیما، روش سوم را اختیار کرده بود. من فکر میکنم این حادثه در متصلب شدن بیشتر موضع روسیه در قبال اقدامات نظامی غیرمسئولانه رژیم صهیونیستی تأثیرگذار باشد.
بهنظر میرسد ایران حضور عملیاتیتری در سوریه دارد؛ هم در قضیه جولان و هم در حمله به شرق فرات یا دیرالزور.
بله طبیعی است. رفتار سپاه ایران نسبت به مورد هدف قرار دادن تهدیدات امنیتی کشور در دورتر از مرزها قطعا جدیتر شده است. نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران یکی از مسئولیتهایشان حفاظت از منافع ملی کشور است و هرجا منافع و امنیت ملی مورد هدف قرار گیرد، این حق سپاه است که واکنش نشان دهد. اقدام ایران در زدن اهداف تروریستی در شرق فرات در همین راستا بود.
یکی از مهمترین حــوزههـای پیرامونی ایران سوریه بوده و شما در مهمترین دوره یعنی شروع بحران سوریه تا اوجگیری آن سفیر ایران در دمشق بودید.
روزهای اول بحران سوریه چگونه گذشت؟
در آن ایام ما بر اساس رویکرد کلان نظام، یک مجموعه از اقدامات و سناریوها را در دستور کار قرار دادیم؛ ازجمله اینکه برای کمک به حکومت سوریه جهت پاسخگویی به مطالبات مردم سوریه، توصیههای موکد و مؤثری به دولت سوریه و شخص آقای بشار اسد ارائه میشد و ایشان هم از این توصیهها استقبال میکردند. به تدریج که دامنه بحران عمیقتر شد و ضرورت گفتمان بین دولت و معارضه احساس شد، اولین کشوری که این پروسه را کلید زد ایران بود. ابتدا در دمشق چند نشست مقدماتی بین معارضه و دولت برگزار شد که این نشستها تحت اشراف سفارت ایران دنبال میشد و سپس این نشستها به تهران منتقل شد و بیش از 150عضو از گروهها و جریانات سیاسی معارضه سوریه به همراه نمایندگان دولت سوریه در آن شرکت کردند.
نشست هتل آزادی؟
بله. در هتل آزادی برگزار شد.
برخی مـیگفـتـند شرکتکنندگان جز معارضه، شاخص نبودند؟
شما الان اگر لیست معارضه که برای تشکیل کمیته قانون اساسی به آقای دیمستورا، نماینده دبیر کل سازمان ملل در امور سوریه ارائه شده را ببینید، خیلی از آنها در نشست تهران حضور داشتند و الان قرار است بهعنوان نماینده گروههای مسلح در کمیته اصلاح قانون اساسی شرکت کنند.
نطفه شکلگیری پروسه سیاسی و گفتوگوی سوری-سوری برای حل بحران سوریه در تهران شکل گرفت و الان همان چیزی که در ژنو دنبال میشود الگو گرفته از نشست تهران است. در همان شرایط سوریه به شدت توسط کشورهای غربی تحت تحریم قرار گرفت که فشارهای وصفناپذیری در حوزه دارو و مواد غذایی و گندم متوجه مردم سوریه شد. اینجا ایران بر اساس رویکرد انساندوستانه یک خط اعتباری باز کرد که بهعنوان ودیعه در اختیار دولت سوریه قرار گرفت و از آن خط نیازهای اولیه مردم سوریه از بازار ایران به سرعت تأمین شد که عملا به افزایش روند تولیدات داخلی ایران کمک کرد؛ یعنی موقعی که سوریه به تجهیزات پزشکی احساس نیاز میکرد ما از محل خط اعتباری تجهیزات پزشکی تولید داخل را ارسال میکردیم. شرط استفاده از این خط اعتباری خرید کالاها و اجناس ایرانی بود.
علاوه بر این مستشاران نظامی ما بهویژه شهیدهمدانی توانستند ساختار نظامی سوریه را که بهخاطر نوع تحولات میدانی به خصوص جنگ چریکی و نیز تنوع و تکثر میدانهای نبرد به وضع غیر قابل اعتمادی تبدیل شده بود، به وضعیت طبیعی خودش برگردانند.
از طرفی حضور ایران در سوریه از نظر روانی خیلی به مردم سوریه کمک کرد؛ چنانکه یکی از شاخصههای استمرار ایستادگی و مقاومت سوریه، حضور نمایندگان ایران در این کشور بود. سفیر و سفارت ایران در سوریه یک شاخص بودند. خیلیها میگفتند مادامی که سفارت ایران در سوریه حضور دارد، پایداری در این کشور نیز وجود دارد. شاخص دیگر حضور مستشاران نظامی ما بود یا دفتر نمایندگی حضرت آقا در دمشق؛ بارها افرادی که در منطقه زینبیه بودند در شرایطی که زینبیه در آستانه سقوط بود، اعلام میکردند مادامی که میدیدیم چراغ دفتر مقام معظم رهبری ایران روشن است، احساس اطمینان میکردیم. این از نظر تزریق اعتماد به نفس به جامعه مهم بود. ما شرایط سختی را در سالهای اول پشت سر گذاشتیم. روسها زمانی وارد سوریه شدند که در نتیجه اقدامات ایران، تقریبا وضعیت از خطر سقوط قطعی به یک ثبات اولیه رسیده بود.
آیا درست است که روسیه با پیشنهاد و مذاکرات سردار سلیمانی وارد مسئله سوریه شد؟
حاج قاسم قطعا تأثیرگذار اصلی بود؛ بهویژه که مسئولیت اصلی پرونده سوریه در همه ابعادش بهعهده سردار سلیمانی بود. طراح، ایدهپرداز و پیشنهاددهنده به سیستم حاج قاسم بود و همینجا بنده به ایشان دست مریزاد و خداقوت میگویم.
یکی از پروندههای پیچیده آن ایام ربوده شدن اتوبوس حامل زوار ایرانی بود. درباره روند حل آن پرونده هم توضیح میدهید؟
این اتفاق یکی از حادثههای پیشبینی نشده و خارج از توقع بود؛ چون این اتوبوس در مسیر امن فرودگاه بود که از مسیر منحرف شد و بهدست گروههای مسلح افتاد. به مجرد اینکه این اتفاق افتاد، اطلاعرسانی اولیه به همه جهات ذیربط صورت گرفت. بهدلیل نظامی و امنیتی بودن موضوع با نماینده سپاه در دمشق که شهیدابو وهب بود، هماهنگی و پیگیری مستمری شکل گرفت. هویت گروه رباینده شناسایی شد و حتی مکان نگهداری زوار هم بهدست آمد تا اینکه با تلاشهایی که در مرکز و با وساطت قطریها و نقشی که یکی از مؤسسات ترکیه ایفا کرد، ارتباط مستقیم با گروه رباینده برقرار شد و نهایتا موفق به آزادی همه 48نفر شدیم؛ حادثهای که آغازی تلخ اما پایانی خوش داشت.
حادثه مهم دیگر انفجار در جلسه امنیت ملی سوریه بود؛ حتی شایعه شد آقای بشار اسد بعد از این انفجار به سفارت ایران نقل مکان کرده است. آیا چنین بود؟
در مقطعی برخی کشورها که دنبال تز سرنگونی حکومت سوریه بودند از عوامل نفوذی خود استفاده میکردند و افرادی را میخریدند؛ در ارتش، در دولت و حتی نخستوزیر سوریه را هم خریدند یا حتی به برخی کارمندان و همینطور به دیپلماتهای برجسته سوریه مراجعه میکردند تا آنان را مجاب به پناهندگی کنند تا فروپاشی در بدنه اداری سوریه شکل بگیرد. در آن جریان عناصری را در سیستم امنیتی سوریه شناسایی و خریداری کردند و آن اتفاق افتاد که حادثه مهمی بود؛ چراکه افراد مهم و تصمیمساز سوریه در این نشست کشته شدند؛ ازجمله وزیر دفاع سوریه و آصف شوکت، رئیس شورای امنیت سوریه که شوهر خواهر آقای بشار اسد بود، کشته شدند و وزیر کشور سوریه نیز مجروح شد. از نظر مکان حادثه هم خیلی مهم بود، انفجار در نزدیکی کاخ ریاستجمهوری و چسبیده به وزارت دفاع سوریه رخ داد. متعاقب این انفجار، وضعیت رعب و وحشت غیرقابل وصفی در شهر دمشق ایجاد شده بود. من چند روز بعد از این حادثه ملاقاتی با آقای اسد داشتم ایشان گفت: «حتی همسایههای ما هم چمدانهایشان را بسته بودند و دمشق را ترک کردند.» تقریبا دمشق به یک شهر خاموش یا به تعبیری شهر ارواح تبدیل شده بود. شبهای دمشق بسیار وحشتناک شده بود و بهندرت صدایی به گوش میرسید یا خودرویی تردد میکرد. تنها صدای حاکم بر سطح پایتخت صدای شلیک گلولههای سبک و سنگین بود که سکوت وحشتناک شهر را میشکست. بعضی اوقات هم حامیان حکومت که در شهر مانده بودند با شلیک تیر هوایی کلت شخصی شعارهایی در طرفداری از بشار سر میدادند که این کار هم بر وحشت حاکم بر شهر میافزود. با کمک سردار همدانی سناریوهای مختلفی را پیشبینی کرده بودیم، بر این اساس که در شرایط خارقالعاده چه احتمالاتی ممکن است رخ دهد و راهحل مطلوب پیشبینی شده بود. همه اینها را بررسی کرده بودیم؛ چه در بخش نظامی و چه دیپلماتیک. بعد از مدتی وزارت دفاع سوریه هم هدف اقدام تروریستی قرار گرفت؛ 2 انفجار انتحاری و حمله چند فرد مسلح به داخل ساختمان وزارت دفاع و درگیر شدن با نیروهای نظامی موجود در این ساختمان. این عملیات تقریبا یک روز تمام طول کشید. محل وزارت دفاع در مسافت ۵۰۰ متری سفارت ایران بود. خوشبختانه نیروهای سوری که شهید ابووهب آموزش داده بود بهسرعت در آن قضیه وارد عمل شدند و توطئه را خنثی کردند. درباره آقای بشار هم باید بگویم خیر، ایشان اصلا حتی یک لحظه از محل کار و زندگی شخصیاش به قصد خروج از دمشق خارج نشد؛ یعنی به سفارت ایران و جایی دیگری نرفت. در دمشق به همراه خانوادهاش حضور داشت؛ بهطوریکه 2 روز بعد از آن حادثه همسر آقای بشار اسد فرزندانشان را به مدرسه برد.
آقای اسد قرار نیست به تهران سفر کنند؟
منظور از سفر قاعدتا باید این باشد که مشورتهای لازم یا رایزنیهای لازم را با مقامات ایران داشته باشند. تا جاییکه اطلاع دارم آقای اسد و مقامات ایران در عالیترین سطح در رایزنی مستمر هستند و کانالهای رایزنی و ارتباطی موثقی بین دو طرف وجود دارد؛ لذا اگر منظور از سفر رایزنی باشد بهنظر میرسد نیازی به سفر فیزیکی نیست. شرایط سوریه هم تا چندی قبل شرایط خاصی بود و حضور آقای بشار در سوریه بهعنوان عامل ثباتدهنده ضروری بود. ما هم به ایشان توصیه میکردیم که حضور شما در دمشق ضروریتر است. آقای اسد همیشه از حمایتهای ایران تقدیر کرده و بهصورت کتبی و شفاهی مراتب تشکر و قدردانی خود و مردم سوریه را ابلاغ کردهاند. در شرایط مناسب حتما یکی از اولویتهایشان سفر به تهران است.
اخیرا مادر شهید مغنیه فوت کردند. میخواهم سؤالی درباره شهادت حاج رضوان بپرسم اینکه آیا درست است که عواملی در استخبارات سوریه و نیز استخبارات عربستان در ترور شهید مغنیه دست داشتهاند؟
پشت صحنه رژیم صهیونیستی بوده و خودشان هم اذعان کردند. اینکه این ترور در دمشق اتفاق افتاد به این خاطر بود که بالاخره در دمشق بخشهایی از بدنه امنیتی نقص داشت نه اینکه عاملی از نیروهای امنیتی سوریه همراهی کرده باشد. بعضی درگیریهای مسلحانه با گروههای تروریستی از لبنان به سوریه نشت میکردند و در همان مقطع زمانی اقدامات تروریستی مختلفی در سطح شهر دمشق انجام میدادند؛ یعنی سوریه محیطی بود که خللهای امنیتی داشت و رژیم صهیونیستی قاعدتا از این فضا استفاده و حاج رضوان را شناسایی کرد و هدف قرار داد.
اخیرا در اهواز شاهد اقدام تروریستی بودیم و در شرق هم جمعی از مرزبانان ربوده شدند. ارزیابی شما از تحرکات اخیر امنیتی چیست؟
تصورم این است که یکی از اصلیترین عوامل این است که از بیرون میخواهند ایران را دائما با بحران مواجه کنند؛ یکبار امنیتی، یک بار اقتصادی و... البته ایران هم آنقدر توانمند هست که با این بحرانها دست و پنجه نرم کند و واکسینه شود.
گفته میشود در بازسازی سوریه روسها گوی رقابت را از ایران ربودهاند.
بهنظر من باید نگاه منتقدان حضور ایران در بازسازی سوریه اصلاح شود. بازسازی سوریه بیش از آنکه هزینهای برای ایران داشته باشد یک فرصت اقتصادی بهخصوص برای بخش خصوصی خواهد بود و فرصت ویژهای برای انتقال تکنولوژی و... فراهم میکند. کشورها در آن مرحله به رقابت میپردازند. ما باید خودمان را در ابعاد مختلف آماده و ظرفیتهای فنی و مهندسی خودمان را بسیج کنیم. الان بهتدریج که پروسه سیاسی سوریه پیش میرود مقدماتی برای مرحله بازسازی ایجاد شده بنابراین دولت ایران و شرکتهای ایرانی که تجربه کار در سوریه را دارند، هم باید جدول کارشان را پیشبینی کنند.
اخیرا فیلمی از یک اسیر ایرانی در سوریه منتشر شده قضیه ایشان را شنیدهاید؟ فکر میکنید امکان آزادی ایشان وجود دارد؟
بله. من هم فیلم را دیدهام. فکر میکنم اکنون که فیلم ایشان منتشر شده بهمعنای این است که ربایندگان اراده خودشان را برای مذاکره اعلام کردهاند؛ بنابراین امیدواریم هرچه زودتر صحیح و سالم به آغوش خانواده برگردد.
اشتباه استراتژیک رژیم صهیونیستی
سرنگونی هواپیمای روس اشتباه استراتژیکی بود که رژیم صهیونیستی مرتکب شد. روسها در اولین واکنش، موشکهای استراتژیک اس 300را در حاشیه دریای مدیترانه مستقر کردند. استقرار این موشکها در شرایط عادی در این منطقه بسیار دشوار بود و هزینههای سیاسی زیادی برای روسیه در بعد رقابتهای منطقهای با ناتو در برداشت، ولی میبینیم که روسیه بعد از سرنگونی هواپیما، یک خیز به سمت ناتو برداشت و به نوعی خاکریز خود را جلوتر برد. اما درباره اینکه انتقال این سامانه چه تأثیری بر معادله میان حملات صهیونیستی و ایران خواهد داشت باید اشاره کنم که قطعا رفتار رژیم صهیونیستی محدودتر خواهد شد، روسها خطوط قرمز خود را گفتهاند. بهنظر من دست ایران و جبهه مقاومت در وضعیت آتی بهتر و بازتر از قبل از این حادثه خواهد بود. قطعا اگر رژیم صهیونیستی بخواهد فراتر از حدود خودش حرکت کند، هر حادثهای رخ دهد روسیه مسئول این حادثه نخواهد بود.
داستان طلاهایی که استاندار حلب از خانهها جمع کرده بود
5سال حضور در پر تلاطمترین وضعیت امنیتی، سیاسی و نظامی سوریه هر روزش خاطره است. بخشی از این خاطراتم را نوشتهام به شکلی که بخشهای زیادی از آن تجربه خوبی برای آیندگان در بخش مدیریت دیپلماتیک بحران خواهد بود. یکی از نکاتی که الان میتوانم بگویم مربوط به زمانی است که آمریکاییها تهدید کردند دمشق را میزنند. در همین روز هیأت پارلمانی به ریاست جناب آقای بروجردی از طریق لبنان وارد دمشق شد. نزدیک دمشق که شدیم پیغام رسید آمریکاییها طی ساعات آتی دمشق را خواهند زد. برخی دوستان از تهران توصیه کردند هیأت، بدون ملاقات برگردد اما با مشورت و ارزیابی، هیأت به ماموریت خود ادامه داد. پیش آقای بشار اسد که رفتیم، ایشان از حضور هیأت ایرانی در شرایطی که آمریکاییها تهدید بسیار جدی کرده بودند که کاخ ریاستجمهوری را خواهند زد، بسیار خوشحال شد. شخص بشار روحیه بسیار بالایی داشت و همین روحیه ایستادگی و مقاومت بالا در او یکی از مهمترین عوامل موفقیت ایشان در سالهای بحران بود. این ملاقاتها در مجموعه بدنه سیاسی دولت سوریه خیلی تأثیرگذار و اعتمادساز بود؛ چون دوستی و همراهی ایران را در خطرناکترین شرایط لمس کردند. مردم سوریه قطعا آن اتفاقات را فراموش نمیکنند. خاطره دیگری که میتوانم به آن اشاره کنم این است که بنا به دعوت استاندار حلب، برای بازدیدی به حلب رفته بودم. در شرایطی که حلب در محاصره بود، مناطقی از حلب آزاد شده بود اما ادامه آزادسازی ممکن نبود و گروههای مسلح مقاومت شدیدی میکردند، ما از منطقه الحاضر در نزدیکی خط تماس بازدیدی داشتم تا خداقوتی به مستشاران ایرانی در آنجا بگوییم. با یکی از فرماندهان در آن منطقه صحبت کردیم. بستهای را تحویل همراه ما که نماینده سردار ابواحمد، جانشین حاج قاسم سلیمانی بود، داد. بسته پر از طلا و جواهر بود و گفت اینها متعلق به مردم مناطق آزاد شده است که ساکنانش آنجا را بهسمت شهر حلب ترک کردهاند. روی تکتک طلاها آدرس و شماره پلاک خانهها نوشته شده بود تا بعدا بهدست صاحبانش برسد.