بهترین همسایه ایران از نظر فرهنگی چه کشوری است؟
پنجرهای رو به افغانستان
80درصد از کتابهای اف0غان0ستان در ای0ران چاپ میشود
محمد کاظم کاظمی| شاعر و نویسنده:
اگر بخواهیم بهترین همسایه ایران را بر مبنای شاخصههایی از مشترکات بدانیم، باید بسنجیم که با ملل دیگر چه وجهمشترکی داریم. شاخصههای فرهنگی مشترک بین همسایهها و ایران یک یا چند مورد بیشتر نیست. این شاخصهها در همسایههای شمالی معمولا همجواری و در بعضی همکیشی است. همسایههای شرقی هم با ایران اشتراک دینی و مذهبی و گاهی تاریخی دارند اما اشتراکات ایران و افغانستان علاوه بر دینی و مذهبی، همزبانی، اشتراک در رسمالخط، قومیت و... است.
ایران بین همسایگانش همزبانی غیر از افغانستان ندارد. گرچه تاجیکستان زبان مشترکی با ایران دارد، اما در خط از این اشتراک زبانی استفاده نکرده است. بعضی کشورهای عربی هم خطشان به ایران نزدیک است، اما با زبان متفاوتی صحبت میکنند. اشتراک خطی و زبانی بین ایران و افغانستان باعث شده دو کشور بتوانند از محصولات فرهنگی یکدیگر استفاده کنند؛ فیلم، کتاب، مجله و... که بدون نیاز به بازگرداندن و ترجمه در دو کشور میتواند مورد استفاده قرارگیرد. همین امر باعث شده که 80درصد چاپ کتابهای افغانستان در ایران باشد. حال این موارد را بگذارید کنار اشتراکات دیگری چون تقویم.
شاید در همه دنیا فقط ایران و افغانستان باشند که تقویم یکسانی دارند؛ تقویم شمسی جلالی که بسیاری از مناسبتهای ملی و مذهبی این کشورها را با یکدیگر یکسان کرده است.
برای انتقال فرهنگ رسمی، باید دست به ترجمه زد، اما فرهنگ عامیانه، افسانه، ضربالمثل، دوبیتی و... غیر از مجهز بودن به فرهنگی مشترک ممکن نیست. ایران و افغانستان در کنار همه این اشتراکهای فرهنگی از ویژگی منحصربهفردی در اشتراکات تاریخی و طبیعی بهرهمند هستند. جغرافیای تاریخی این دو کشور بارها توسط یک حکومت اداره شده؛ امری که درباره دیگر کشورها کمتر ممکن بوده؛ مثلا قلمرو حکومت غزنوی که در افغانستان پا گرفت و ایران را نیز تحت حکومت خود قرار داد یا حکومت افشاری که در ایران پا گرفت و به قلمرو افغانستان هم تسلط پیدا کرد. جغرافیای طبیعی این دو کشور هم ویژگی خاصی دارد؛ هر دو کشور در فلات ایران که مانند کاسهای است که با کوهستان احاطه شده قرار گرفتهاند. این کوهها مرز دو کشور محسوب میشود بعضی عوامل طبیعی که در مرزهای این دو کشور قرار دارند، اشتراکی بین آنها ایجاد کردهاند؛ مثل هیرمند.
حالا اگر ایران را خانهای با پنجرههایی به چهار سو بدانیم، بزرگترین پنجره آن به کدام سو گشوده است؟ با قاطعیت میتوان مدعی شد که در این منطقه میان هیچ دو کشوری آنمایه از مشترکات فرهنگی را نمیتوان یافت که میان دو کشور ایران و افغانستان میتوان درنظر گرفت. شاید در ابتدا باور این حقیقت برای بسیاری از مردم ایران دشوار باشد، چون از افغانستان امروز جز جنگ و ویرانی چیز دیگری ندیدهاند اما از دریچه آن جعبه جادویی به افغانستان نگاه نکردهاند. وقتی میخواهیم پیام انقلاب و ایران را به جایی مخابره کنیم، زبان، نخستین پل است و بعد از فروپاشی شوروی و استقلال کشورها پیام ایران در آذربایجان بهتر شنیده میشد تا ترکمنستان؛ پس زبان و خط قدرتمندترین راه ارتباطی دو کشور است. دین مشترک، تاریخ مشترک، مفاخر مشترک، فرهنگ شفاهی مشترک، تقویم مشترک، هنر و ادبیات مشترک و روشنتر از همه، زبان و خط مشترک، بخشی از جلوههای مشترکات و یگانگی فرهنگی میان ایران و افغانستان است.
اما چه شده که با وجود همه مشترکات و یگانگی فرهنگی، ارتباط میان این دو کشور، چه در سطح دولتها و چه در میان مردم، آنقدر نیست که انتظار میرود؟ به گمان من چند عامل و مانع در این میان مؤثر بوده است؛ نشناختن همدیگر، درگیری درباره مفاخر فرهنگی و چندپارچگی زبانی. هرچند به راستی مرزبندی فرهنگیای بین ایران و افغانستان نیست. افغانستان وطن زبانی ایران است.