مدیریت تودهگذاری یا عرصهگشایی
مهرداد مالعزیزی | طراح و شهرساز
بیتردید کیفیت مدیریت مولف بر رویکردهای مولفگری استوار است. کیفیتی که فراتر از ظرف زمانه، رویکردهای حکمرانی را بر موازین ماندگاری ، پایداری و سازگاری تالیف کند. در این چهار دهه پس از انقلاب اسلامی که تقریبا آرایش کالبد و سیمای شهر تهران بدون کسری از تعدیل و تعادل، ناگزیر، الگوی همه شهرهای کشور شده است، تقریبا هیچ نشانی از مولفگری بهمعنای بینشی پیشرو در سامانه مدیریت کلانشهر تهران بهگونهای که سرفصل محافل سایر شهرهای بزرگ جهان قرار گیرد، دیده نمیشود.
درحالیکه ایرانیان، سازگارترین الگوهای توسعه یکجانشینی در دوران پیش از تاریخ، مهندسیترین فنون عمران و آبادی در دوران پس از تاریخ و پیشروترین رویکردهای پایداری و تعامل با طبیعت در دوران تاریخ میانه را بر ادبیات شهرنشینی جهان در شهرهای شوش و شوشتر و یزد افزودند، امروز سبدشان در این دههها خالی است. اکنون که سرفصل غالب برنامههای مدیریت شهری کشور جز به عادت تودهگذاری و پر کردن آخرین عرصههای باقی مانده اراضی شهری، روزنهای بر نوآوری در توسعه عرصهها نمیگشایند، جای تامل دارد. نمونه اخیر آن، تیترهای رسانهای نوسازی ساختمان پلاسکوی تهران است که فرصت آزمون رویکردهای مدیریت جدید شهرداری تهران را به نمایش گذاشته است. ساختمان فرو ریخته پلاسکوی تهران حاصل مدیریتهای از روی عادت است که اینک در بازآفرینی آن، همان روال از روی عادت در نوسازی ساختمان و تراکم و سطح اشغال حداکثری و تامین حداکثری پارکینگ و طبقات و واحدهای تجاری و فلان و فلان و.... در محافل شهرسازی و معماری و مسابقات و کمیسیونهای عالی و کمپینهای حرفهای و... به راه افتاده است که نهایتا با تعامل دستگاه کارفرمایی بنیاد مستضعفان و شهرداری و هیأتهای کارشناسی، مقرر شد به هر ترتیب، توده ساختمانی پلاسکو بار دیگر افراشته شود با این تفاوت که این بار با راهاندازی کمپین و مسابقه معماری و فلان و فلان، جامعه روشنفکر هنرمندان را هم در این حادثه سهیم کنند.
بدیهی است اصلیترین و پرچالشترین دلیل افراشته شدن دوباره ساختمان پلاسکو، به تعهدات مالی و حقوقی دستگاه کارفرمایی نسبت به بهرهبرداران آن مربوط میشود که هر روز دادخواست خود را رسانهای میکنند. دلیلی که با کمی تامل در طرح پرسش آن و با کمی درایت که لازمه حکمرانی نوین کلانشهرهای امروز جهان است، نمیتواند در ترازوی فرصت پیشآمده در تغییر تهدیدها به فرصتهای آینده، امتیازی کسب کند. مدیریت عرصهگشایی در تودههای پر تراکم هستههای مرکزی شهرهای بزرگ جهان، نوآورترین سرفصل برنامه پایداری شهرهای بحرانی است. تراکم بالای جمعیت و فعالیت، حجم فشرده تودههای ساختمانی با عمر بالا، دیاگرام پر تنش تردد بین ساختمانی، حجم مقاصد بالای سفرهای درونشهری، عدمزیرساختهای امنیتی و تاسیساتی هسته مرکزی، عدمتوزیع سرانههای حداقلی در منطقه و پروفیلهای حداقلی معابر، همچنین حریمهای ممنوعه بافت و بناهای ارزشمند پیرامون و در آخر، همه تدابیری که لازمه پدافند غیرعاملاند، فرصتی بر طرح پرسشی غلط را برای یک لحظه هم نمیگذارند.
عرصه ساختمان پلاسکو در دامنه دو گسل شمالی تهران و گسل جنوبی ری، در مجموعهای از عرصههای ریزدانه ناپایدار بسیار، از هرگونه کیفیت فضایی و کالبدی در تودهگذاری جدید بیبهره است. با کمی حوصله و دوراندیشی در تدوین برنامه 4 ساله مدیریت شهری جدید و با کمی جسارت روشنگرانه در خلق سرفصلهای جدید در مدیریت ارتقای کیفی روحیات و رفاه شهروندی و کاهش تنشها و ناهنجاریهای محیطی، به مرور میتوان شاهد تغییر نگرش کاسبکارانه به محیطهای زندگی شهری بود تا جایی که این فرصت نجاتبخش را مغتنم شمرده و ارزش واقعی آن در معادله تراکم و طبقه و تعداد واحد تجاری و سرقفلی و تامین پارکینگ و عوارض و کاربری و... پیمانکار و بساز و بفروشی و.... به فراموشی دچار نشود. تجسم تصویر دوباره ساختمان پلاسکو در حاشیه خیابان جمهوری هر چند معمارانه، زیبا ، هنرمندانه و... غمانگیز است و بیتردید بر بغض بیتدبیریهای مملو از حوادث و خطراتی که هر روز به اسم ساختمان در تهران ورم کرده بر هم انباشت میشوند، فشار آورده و آتشنشانانی را به یاد میآورد که جان به بهای سهلانگاریهای مکرر میبخشند. اگر هم مجبوریم در شرایط محافظهکارانه و اجبار در پاسخ به پرسشهای غلط که عادت شدهاند، در زمین عزیزان جانسوختهمان، کاری کنیم، حداقل به همان تدبیری عمل کنیم که در 5 قسمت از 6قسمت زمین 6هکتاری برجهای دوقلوی تجارت جهانی نیویورک، رخ داد. در طرح جامع یادمانی عرصه برجهای فرو ریخته تجارت جهانی اثر «دانیل لیبسکیند»، نگاه کاسبکارانه جبران خسارتهای مالی در یادمان خاطرهانگیز 3000شهروند بیگناه و اسیر در تودههای آهن و بتن و آتش با طرح دو برکه نور و آب و آبشار و میدان باز آزادی، به کلی تغییر یافت.