برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی
آرزو به دل: ناکام، آرزومند، آرزودار، حسرتی(مثل: حسرت به دلم کچلی خدیجه، مردم ندیدم نوه و نتیجه).
آفتابه دزد: دزدی که اشیای کمقیمت و ناچیز را میدزدد. (مثل: دله دزد).
باندبازی: دستهبندی، دار و دسته درست کردن برای زد و بند.
بچه سر راهی: نوزادی که پس از تولد سر راه گذاشته شده باشد.
بَد چشم: هیز، آدمی که با ناپاکی به مال و ناموس مردم نگاه میکند.
پاس دادن: رد کردن، فرستادن، رساندن توپ به یار خودی.
پدرسوخته بازی: موذیگری، بدجنسی، حیلهگری، فتنهانگیزی.
پُرزور: قلدر، گردنکلفت، زورمند، قلچماق.
تَلکه: سرکیسه کردن، تیغ زدن و نوعی باجگیری.
تنابنده: بنده خدا، مخلوق خدا، خدا نصیب هیچ تنابندهای نکند.
توپ و تشر: تهدید وپرخاش (همچنین: الدورم بولدرم، اشتلم پشتلم).
جَلال و جبروت: بزرگی، اقتدار، هیبت، صیانت.
جَلَب: بدذات، مکّار، نابکار، ناکس، حیلهگر، ناقلا.
چاق و چله: سرحال، سردماغ، سرزنده، چاق و سالم.
چاقوکش: شرور، عربدهکش، باجگیر، مردمآزار.
حرف مفتزن: ناسزاگو، مهملباف، لیچارگو، پرت و پلاگو.
حرف ناحق: حرف ناروا، زور، نادرست.
خرچسونه: آدم بوگندو، کسی که تن و بدن و لباسش بوی بد میدهد.
خرحمّالی: کار سخت، کار سنگین، طاقتفرسا و بیمزد یا با مزد کم.
دراز به دراز: بدون خمیدگی دست و پا دراز کشیدن.
دراز کردن: خواباندن، بستن به چوب و فلک، کتک زدن.
سه شنبه 24 مهر 1397
کد مطلب :
34216
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/Bv0J
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved