برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی
آبرودار: سربلند، سرافراز و آبرومند.
آتیش افروز: فتنهانگیز، فتنهگر، کسی که زمینهساز کینه و دشمنی باشد.
آخر دست: سرانجام، پایان، نتیجه.
بازی دادن: دست انداختن، آلت دست کردن، منتر کردن.
بارانداز: کاروانسرا، مکانی برای تخلیه بار.
پاکباز: آدمی که همه پولش را در بازی قمار باخته.
پاورچین: سلّانه سلّانه راه رفتن، آهسته و شمرده قدم زدن.
تار و پود: ریشه، اساس، پایه، اصل.
تاق: تک، یک، لنگه، واحد.
تازهنفس: سرحال، قبراق، فرز، کاری و خوش نفس.
جِز و لا: سوختن، جز و ناله کردن، (جز ولاش به آسمون رسید).
جس گرفتن: قپّی آمدن، قمپز درکردن، خود را گرفتن.
جِلف: بیبند و بار، سبکسر، قرتی.
چاردیواری: خانه، منزل.
چخه: صدایی برای ترساندن و فراری دادن سگ.
چرت: مهمل، مزخرف (همچنین: دری وری، چرت و پرت، شر و ور).
حرفشان شد: تو روی هم ایستادند، بگومگو کردند، مرافعه کردند.
حرف نشنو: سرکش، ناآرام، لجوج و لجباز.
خِدر: خنگ، گنگ، منگ، گیج.
خرپشته: اتاقک کوچکی در بالای پشتبام متصل به پلههای مشرف به حیاط.
دَخل: بستگی، دخالت، ربط («اصلا به من دخلی نداره»).
دَده: کنیز، زن سیاهپوستی که در خانه بزرگان خدمت میکرد.
دست کسی توی حنا بودن: گرفتار بودن، مشکل داشتن، مشکلات دست از سرش بر نمیدارد.
دو شنبه 23 مهر 1397
کد مطلب :
34111
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/wxzR
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved