• پنج شنبه 13 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 23 شوال 1445
  • 2024 May 02
یکشنبه 17 دی 1396
کد مطلب : 3389
+
-

یک طرح ترافیک آخرالزمانی!

یادداشت
یک طرح ترافیک آخرالزمانی!

ابراهیم افشار| روزنامه‌نگار:

1- هنوز لای خنزر‌پنزرهایم، پر از روزنامه‌های کاهی یرقان‌گرفته‌ای‌است که با آدم حرف می‌زنند و گاه چیزهایی میان این خرت‌وپرت‌ها پیدا می‌شود که انگار یادگار زخم‌های ازلی ـ ابدی تهران هستند؛ زخم‌هایی که این شهر را زردنبو کرده و اطبا در التیام‌شان، ناکام مانده‌اند؛ زخم‌هایی که ابرشهر خسته را ککی‌مکی و درمانده نشان می‌دهد؛ شهر طنازان که هیچ ‌چیز برای رفع تشنگی‌اش و استسقایش افاقه نمی‌کند. گیرم همین خنزرپنزرها ـ روزنامه‌های قدیمی ـ در حکم کودکان من باشند؛ کودکانی کر و کور و گر، با عمرهای یک‌روزه اما با «تاریخ زیست»‌های ملولانه که باعث می‌شوند آدمی با گذشته‌اش قطع رابطه نکند و آینده را از چشم گذشته ببیند. زخم‌های قدیمی تهران ناسورند اما هنوز می‌شود با آنها «بازی‌بازی» کرد یا تاول‌هایش را کَند که پوست نویی رویش، «رویش» کند؛ پوستی که جوانه بزند.

2- هرگاه که در ترافیک قفل‌شده مدرس، خاطراتم را به حراج می‌گذارم یاد پیشنهاد یک روزنامه قدیمی می‌افتم که برای گشایش ترافیک تهران در سال1356پیشنهاد لذیذی ارائه کرد؛ پیشنهادی در نهایت جدیت که البته یک‌جورهایی در حکم به‌سیم‌آخرزدن بود؛ طرح غریب روزنامه اطلاعات 16آبان‌ماه56؛ انگار که آخرین راه فرار برای رستگاری تهران باشد. درشت تیتر زدند که «طرح ممنوعیت اتومبیل‌ها برای گریز از ترافیک». روزی که این مقاله را می‌خواندم گمان می‌کردم این پیشنهاد ویرانگر، طرحی لبریز از چاره‌گشایی و طنازی‌است اما کور خوانده بودم؛ مثل همین روزها که کار ترافیک، دیگر از عرصه چاره‌پذیری عبور کرده، ‌انگار تهران نیاز به طرح‌هایی دیوانه‌وار  دارد که روان پاک این شهر ازدست‌رفته را به‌ خود بازگرداند! آن روز روزنامه اطلاعات جدولی طراحی کرده و پیشنهاد داده بود که «برای کنترل ترافیک نابسامان تهران، هر روز باید طرح ممنوعیت حرکت اتومبیل‌ها را به اجرا درآورد: شنبه‌ها، حرکت پیکان ممنوع؛ یکشنبه‌ها، حرکت ژیان و آریا و رنو ممنوع؛ دوشنبه‌ها، حرکت بنز و پژو و هیلمن ممنوع؛ سه‌شنبه‌ها، حرکت بی‌ام‌وی و شورلت و بیوک ممنوع؛ چهارشنبه‌ها، بقیه اتومبیل‌ها... .

همچنین هفته‌ای یک روز نیز کلا باید از حرکت تمام اتومبیل‌ها در سطح شهر خودداری شود»! آن‌روزها تهران با تمام حاشیه‌نشین‌ها و حلبی‌نشین‌هایش نهایتش 5میلیون نفر جمعیت را در سینه خود فشرده بود اما امروز که جمعیتش 4ـ3برابر شده است شاید همین برنامه بتواند شهر را کامل یکدست کند! پیشنهاد طرح از ما،  اجرا از شما! جوانی‌تان را به ثمن بخس خریداریم. 3ـ این فقط ترافیک نیست که تهران را با بیماری غیرقابل علاج قدیمی‌اش دست‌به‌یقه کرده است بلکه داستان موادمخدر نیز خواهر دوقلوی اوست؛ داستانی که روزبه‌روز چهره کریه و چندش‌آور خود را بر سطح شهر گسترانده و به پیش تاخته و هیچ‌کس را یارای دادرسی و نجات نبوده است. بیایید صفحه‌ای زرد از روزنامه‌های 70سال پیش را لای خنزرپنزرها پیدا کنیم و بخندیم؛ بیایید روزنامه اطلاعات 16مهر1325را ورق بزنیم که نوشته «2میلیون تریاکی در ایران، معادل 7برابر بودجه کشور را دود می‌کنند». اطلاعات به نقل از سخنرانی رادیویی جمال‌الدین نوربخش ـ متخصص ماهر ترک تریاک ـ نوشته که در سال حدود 000/000/800/2تومان یعنی 7برابر بودجه کشور، تریاک دود می‌شود و به هوا می‌رود. دکتر نوربخش سپس در سخنرانی خود هزینه‌های یک تریاکی را در روز چنین برآورد می‌کند: «تریاک: 10گرم، 25ریال؛ قند: 75گرم، 5ریال؛ چای: 10گرم، 2ریال؛ زغال: یک کیلو، 5ریال.

اگر مجموع این هزینه‌ها را ضرب در 2میلیون نفر مبتلا بکنی و در روزهای سال ضربدر بزنی، عدد کلان 28میلیارد ریال از آب درمی‌آید؛ عددی که 7برابر بودجه کنونی کشور است و اگر چنانچه فقط مبلغ میزان تریاک مصرفی را جمع کنی، 5/4برابر بودجه کشور را در بر می‌گیرد».  

دکتر نوربخش در بخش دیگری از سخنان خود، تریاکی‌ها را شسته و روی طناب پهن می‌کند! صرف‌نظر از مسائل مالی، با درنظرگرفتن هر روز 2ساعت زمان برای کشیدن، سالانه 2میلیون تریاکی ایرانی جمعا 000/000/460/1 ساعت وقت تلف می‌کنند. او همچنین از تلفات بدغذایی، بی‌اشتهایی، ابتلا به انواع امراض مرسوم به‌ویژه اعصاب، سستی، بی‌ارادگی، تنبلی و نهایتا «قطع نسل» درمیان معتادان گفته و نوشته که «سست‌عنصری و کم‌کاری 2میلیون نفر از جمعیت 15میلیونی کشور، تأثیر بسیاری در عقب‌ماندگی ملت ایران از قافله ملل شرق و تمدن کنونی گذاشته است».

4ـ کاش دکتر نوربخش امروز هم زنده بود و با ارائه آمارهای عریان و تلخ خود از ابتلای توده‌های خموده به اعتیادهای سنتی و صنعتی، شترق(!) کشیده‌ای در گوش بعضی از  مسئولان خواب‌نمای ما می‌زد که این همه سال فقط دور خود چرخیده‌اند و جز کلامی کلیشه‌ای و خنثی، خروجی‌ای نداشته‌اند؛ شترقی که صدایش تا قله قاف می‌رفت و دیه‌اش را من خودم می‌دادم؛ با جیب‌هایی که عنکبوت در آن لانه کرده! به خدا دیه‌شان را خودم می‌دادم!

این خبر را به اشتراک بگذارید