
اینهمه گردوغبار از کجا آمده و تاکنون چه بلایی سر ما آورده است؟
میراث صدام
گردوغبار و تبعات آن مدتهاست مهمان اهالی استانهای جنوبی و غربی کشور شده است

محمدتقی حاجی موسی
اینکه هخامنشیان ابتدا پایتختشان را در استان خوزستان فعلی قرار دادند و بعد از آن هم این منطقه همواره شهرهای بزرگ و آبادی داشته نشان میدهد که شرایط آب و هوایی و اقلیمی خوزستان از اول خوب بوده و وجود آب فراوان در کنار خاک حاصلخیز همواره مورد توجه حاکمان و مردم بوده است. حالا اما صدها سال بعد از آن دوران، خوزستان شرایط مناسبی برای زندگی ندارد و اگر کسی بخواهد مثلا از شهرش کوچ کند و به جایی دیگر برای زندگی برود احتمالا خوزستان آخرین گزینهاش خواهد بود. غیراز خوزستان استانهای دیگر جنوبی و غربی کشور هم مدتهاست با پدیده گردوغبار دست و پنجه نرم میکنند و در چندسال اخیر این مسئلهها بارها بحرانی شده است. بحرانی که معلوم نیست چگونه میخواهد از بین برود.
ظاهرا جنایتهای صدام حسین به این زودیها نمیخواهد دست از سر ما بردارد و حالاحالاها باید عواقب آنها را تحمل کنیم. دیکتاتور عراقی در سالهای حضورش بر کرسی ریاستجمهوری، تقریبا هر کاری کرد غیراز مدیریت کشورش و دود این سوءمدیریت اکنون بهچشم ایرانیها میرود. جنوب شرق و شرق عراق از هزارانسال پیش جایگاه تالابهای بین النهرین و هورالعظیم بوده. تالابهایی که نقش مؤثری در اکوسیستم منطقه داشتهاند و یکی از مهمترین کارکردهایشان این بوده که نمیگذاشتهاند رطوبت از یک میزانی پایینتر بیاید و گردوغبار بیدلیل در آسمان دیده شود.
بعد از جنگ اول خلیجفارس اما بیخیالی صدام نسبت به محیطزیست رنگ دیگری بهخود گرفت و او دست به ویرانکردن آن زد. وقتی آمریکا در سال1991 به عراق حمله کرد عدهای از شیعیان به مقابله با آنها پرداختند. اما بعد این صدام بود که به جنگ شیعیان آمد و حدود 90هزار نفر از شیعیان منطقه متواری شدند. آن زمان گفته شد که 70هزار نفر این گروه به تالابهای بینالنهرین پناه بردهاند. صدام هم برای اینکه این پناهگاه را از بین ببرد دستور داد نیزارها را آتش بزنند و با حفر کانالی به طول 50کیلومتر و عرض 2کیلومتر تالابها را خشک کنند. قبل از حمله آمریکا در سال 2003، تقریبا 70درصد این پهنه آبی خشک شد و حالا گفته میشود این عدد به 90درصد رسیده است. نخستین ریزگردها هم همان سال82 یعنی 2003میلادی وارد ایران شدند؛ همزمان با اشغال عراق. اما همیشه هم پای خارجیها در میان نیست.
اشتباههای خودمانی
سود و ضرر؛این دو واژه نقش بسیار مهمی در اجرای عملیاتهای عمرانی دارند و در همهجای دنیا، بهخصوص کشورهای پیشرفته قبل از اینکه کاری کنند، سود و زیان آن را میسنجند. اتفاقی که در ایران کمتر رخ میدهد. اوضاع کنونی ریزگردها نمونه این بیفکریهاست. در غرب کشور و استانهای جنوب ایران رودخانههای بزرگی قرار دارند. این رودخانهها به سنت هزارانسالانه، هرسال طغیان و دشتهای اطراف خود را مرطوب میکردند. این اتفاق که گاهی مشکلاتی را برای مردم ایجاد میکرد در نهایت باعث میشد خاک منطقه خیس باشد و گردوغبار بلند نشود. اما احداث سدهای متعدد روی این رودخانهها سبب شد تا دیگر خبری از طغیان نباشد و دشتهای اطراف هرروز خشک و خشکتر شوند. مسئله دیگر سد کرخه است. این سد برای این درست شد که آب هورالعظیم را تأمین کند. آبی که باید سالانه حداقل حدود 5میلیاردمترمکعب باشد. احداث سد روی سرشاخههای این رود اما این حجم را بهشدت کاهش داد و این چنین هورالعظیم روزبهروز آب رفت و رطوبت منطقه کاهش پیدا کرد. از آنطرف در عراق، ترکیه و سوریه هم سدهای بزرگی روی دجله و فرات ساخته شده و در حال ساخت است که با وجود آنها تقریبا دیگر هیچ آبی به هورالعظیم نمیرسد و حالا بخش زیادی از آن با مشکلات اساسی روبهرو شده است. این یعنی همه مشکل هم در خارج نیست و خودمان مقصر بخشی از این ریزگردها هستیم.
ریزگرد با ما چه کرد؟
در اسفند 95، بحران ریزگردها در خوزستان به اوج رسید و میزان غلظت آنها لحظه به لحظه بالاتر میرفت. رطوبت هوا هم به این گردوغبار کمک کرد تا فاجعه کامل شود و برق در بخشهای زیادی از این استان قطع شود. علت ماجرا ترکیب غبار و با رطوبت و رساناشدن بخشهایی از خطوط انتقال برق فشارقوی بود. مردم کلافه شدند و همه مسئولان تلاش کردند تا مشکل را رفع کنند. این اما همه ماجرا نبود. در 24ساعتی که برق در استان خوزستان قطع شده بود، تولید نفت ایران 768هزار بشکه کاهش یافت که با نفت ٥٥دلاری، ضرر واردشده به اقتصاد ملی ایران، فقط برای همینمدت محدود 160میلیارد و 512میلیون تومان بوده است. قطعی برق همچنین باعث شد تا تصفیهخانههای آب اهواز از مدار خارج شوند و مشکلات مردم بیش از قبل شود. این یعنی بحران ریزگردها خیلی گستردهتر از چیزهایی است که ما اغلب درباره آن حرف میزنیم و البته خیلی مهم هستند. مهمترینشان به خطرافتادن سلامت مردم در این بخش از کشور است که هر چندوقت یکبار آمارهای نگرانکنندهای از آن به گوش میرسد. تعطیلی ادارات، مدارس و مراکز خدماتی، دیگر آسیبی است که ریزگردها به کشور میزند.
ایران زیر سایه ریزگرد
غیر از 3، 4استان شمالی کشور تقریبا بقیه ایران در سالهای گذشته ریزگردها را تجربه کردهاند. پدیدهای که بیشتر در غرب و جنوب غرب حضور دارد اما همین چندروز پیش کرمان را هم تحتتأثیر قرارداد تا نشان دهد همهچیز به عراق و خوزستان مربوط نمیشود و در مناطق دیگر کشور و همسایههای شرقی هم خبرهایی هست. در سالهای اخیر مطالعاتی هم برای برآورد میزان خسارات ریزگردها در استانهای غربی انجام شده که یک نمونه با عنوان «برآورد خسارات ناشی از پدیده ریزگردها بر سلامت افراد در ایران» که در سال94 انجام شده، به آمار ترسناکی اشاره کرده است. این مطالعه که در 3استان خوزستان، کرمانشاه و کردستان صورتگرفته نشان میدهد که در سال89، بهترتیب 2783، 752 و 370مورد مرگومیر در استانهای خوزستان، کرمانشاه و کردستان و 12هزار و 361مورد پذیرش بیمارستان، 244157 ویزیت اورژانس، 44میلیون و 534هزار و 793روز فعالیت محدودشده، 446هزار و 8عفونت تنفسی خفیف در کودکان، 59میلیون و 751هزار و 598حملات آسم و 63هزار و 47برونشیت مزمن بهدلیل برخورد با ریزگردها اتفاق افتاده است. کل هزینه مرگومیر مرتبط با آلودگی ذرات با استفاده از روش ارزش آماری زندگی در استانهای منتخب بهترتیب 3.5میلیارددلار، 947و 466میلیوندلار و با استفاده از روش دیه بهترتیب 100میلیارد تومان، 20میلیارد و 715میلیون تومان و 10میلیارد و 332میلیون تومان برآورد شده است. هزینههای مستقیم پزشکی بیماریهای آسم، برونشیت مزمن و عفونتهای تنفسی خفیف در کودکان در استانهای منتخب بهترتیب 35645، 37و 266میلیاردتومان و متوسط هزینه فرصت هر بیمار 85775تومان محاسبه شده است. اعداد بزرگ و تکاندهندهای که همهشان زیر سر ریزگردهاست. همچنین در پاییز سال گذشته اعلام شد که هزینه یکروز تعطیلی بهخاطر ریزگردها برای کشور حدود 261میلیون دلار است؛ خسارتی که همچنان ادامه دارد.