روستایی که «شوکت»اش سواد ندارد
طبق آمارها سالانه بیش از 20هزار نفر به جمعیت بازماندگان از تحصیل اضافه میشود
سیده زهرا عباسی/خبرنگار
شوکت دعوتم کرد بروم خانهشان. اسم خیابان، کوچه و شماره پلاک خانه را حفظ است. شماره تلفنش را هم. عددها را کموبیش تشخیص میدهد، اما نمیتواند آنها را برایم بنویسد. از حفظ همه را میگوید تا یادداشت کنم و بعد مهمان خانهاش در روستایی نزدیک اراک شوم. میروم.
پیراهن گلدار بلندی پوشیده با یک روسری سفید. روسری را سفت گره زده. 60 بهار از عمرش میگذرد، اما صورتش کمتر نشان میدهد. خنده ریزی میکند و میگوید: «از همه خواهرهایم بزرگترم، اما از همه جوانتر ماندهام.» بچههایش همه بزرگ شده و پی زندگیشان رفتهاند. شوکت مانده و یک خانه درندشت و یک زمین کشاورزی که اجارهاش داده: «شوهرم همین چند سال پیش عمرش را داد به شما.»
بچههای شوکت در روستایشان زبانزد شدهاند. همگی درس خوانده و دانشگاه رفتهاند. هر کدام برای خودشان کسی شدهاند. دختر کوچکش هم با اینکه سن زیادی ندارد، اما اولین دختر روستا بود که به دانشگاه و بعد سر کار رفت. شوکت، اما خودش سواد خواندن و نوشتن ندارد. حساب و کتابش خوب است. حافظهاش به اذعان همه فامیل و روستا عالی است. میگوید: «اگر درس خوانده بودم، حتما برای خودم کسی میشدم.» اما آنقدر زود شوهرش دادند که نتوانست مدرسه برود. چند بار بچهها برای رفتن به سوادآموزی اصرارش کرده بودند، اما روستا که امکانات نداشت. باید میرفت شهر. آنوقت برایش هزار جور حرف درمیآوردند که سر پیری یادش افتاده چه کند، چه نکند.
حالا بچههای شوکت مثل خودش در آمار بازماندگان از تحصیل حساب نمیشوند، اما هر سال بیش از 25 هزار کودک دیگر در کل ایران از تحصیل بازمیمانند.
شوکت بیتفاوت به این آمارها از زندگیاش میگوید. انگشتانش را روی قالی این طرف و آن طرف میکشد. چشمهای عسلی و خوشرنگش خطوط روی قالی را پی انگشتانش دنبال میکند؛ انگار خطوط زندگیاش باشد. میگوید: «بعد از 5 دختر زنده ماندم. به دنیا که آمدم، پدرم نذر کرد مرا به یک سید شوهر دهد. در کل روستا یک خانواده سید داشتیم. پسر بزرگشان که به سن ازدواج رسید مرا برایش نشان کردند. ندیده بودمش. چه میدانستم ازدواج چیست. هنوز 10 سالم نشده بود. به خودم آمدم و دیدم عمویم مرا بلند کرد و با لباس و چادر سفید وسط جمعیت روی یک تخت نشاند؛ تخت عروسی. در زندگی سختیهای زیادی کشیدم. شوهرم هم مرد سازگاری نبود، ولی دیگر با هم پیر شدیم. سنش خیلی از من بیشتر بود.»
آن موقع شوکت نمیدانست چرا و چطور ممکن است کنار مردی که 15 سال از خودش بزرگتر بود، سر کند. اما سالها گذشت و زندگی هم سر شد؛ کنار همان مرد: «همیشه دوست داشتم بتوانم بخوانم، اما یک عمر حسرتش با من ماند. بچههایم که دنیا آمدند، با خودم عهد کردم هر طور شده باسوادشان کنم. شوهرم همراه نبود. همیشه هم دعوا میکرد که من نمیگذارم پسرها کمکدستش باشند. وظایف پسرها را خودم به عهده گرفتم تا بهشان کاری نداشته باشد. از خرج خانه کنار میگذاشتم تا برایشان کتاب و لوازمالتحریر بخرم. بالاخره هم نتیجه داد. 3 پسر و یک دختر دارم. همه رفتند دانشگاه دولتی درس خواندند و حالا هر کدام برای خودشان کسی هستند.»
روستای شوکت البته از خیلی سال پیش علاوه بر دبستان، مدرسه راهنمایی و دبیرستان هم دارد. بچههایش هم در همین روستا دیپلم گرفتند و بعد دانشگاه رفتند. با این حال روستاهای بسیاری بهویژه در مناطق محروم مدرسه ندارند و فقر، تعصبهای فرهنگی، بیانگیزگی و ناآگاهی عواملی میشود که نگذارد بچهها برای تحصیل به روستاهای همجوار یا شهرهای نزدیک بروند. آخرین گزارش مستند درباره آمار بازماندههای از تحصیل مربوط به مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی است. بر اساس این آمار از سال 85 تا سال 90 بیش از 3 میلیون و 500 هزار کودک 6 تا 18 ساله از تحصیل بازماندهاند که اگر آمار بازماندههای از تحصیل پیش از سال 85 و بعد از سال 90 را هم به آن اضافه کنیم، حتما 4 میلیون نفر را هم رد میکند. با این حال اطلاعات مرکز آمار ایران (سرشماری سال 95) نشان میدهد در این سال از میان جمعیت دانشآموزی یعنی 6 تا 18 سال 2میلیونو386هزارو120 در مدرسه حضور ندارند. هرچند بسیاری از نمایندگان مجلس، کارشناسان و مسئولان، آمار غیررسمی حدود 4 میلیون بازمانده از تحصیل را به واقعیت نزدیکتر میدانند؛ واقعیتی که سالهاست مسئولان آموزش و پرورش قصد تغییرش را دارند.
علی زرافشان، معاون آموزش متوسطه وزیر آموزش و پرورش، چند ماه پیش از اجرای طرحی با عنوان «جذب کودکان بازمانده از تحصیل» خبر داده و گفته بود: در این طرح با حضور در منزل این دانشآموزان، دلایل حضور نیافتن آنها در مدارس را بررسی و برای جذبشان تلاش میکنیم. با وجود وعده و وعیدهای فراوان اما آمار بازماندههای از تحصیل سال به سال نه تنها کمتر نمیشود که هر سال جمعیتی حدود 25 هزار نفر به آن اضافه میشوند. آموزش و پرورش اما امیدوار است با طرحهایی که دارد بتواند بهزودی به چشمانداز پوشش صددرصدی در مقطع ابتدایی و 95 درصدی در مقطع متوسطه برسد؛ برای همین چشمانداز هم هست که مسئولان این وزارتخانه میگویند سالانه با اجرای طرحهای مختلف ۴۰ هزار دانشآموز بازمانده از تحصیل به مدارس کشور باز میگردند.
شوکت حالا به آینده امیدوار است. حسرتهایش را لابهلای موفقیتهای فرزندانش خاک کرده. چشمهایش میخندد. وقتهایی که دلش میخواهد شماره تلفنی بگیرد یا چند خطی را بخواند، از نوههایش کمک میخواهد. میگوید: «باور نمیکنند نتوانم حتی شماره تلفن بگیرم. آنها هم گاهی هوس میکنند خواندن و نوشتن یادم بدهند تا کار خودم را راه بیندازم، اما دیگر از من گذشته است. حالا خدا را شکر بچههایم الگوی خیلیهای دیگر در همین روستا شدهاند. خیلی وقتها بچههای فامیل یا همسایهها برای مشورت پیششان میآیند.»
شوکت چرخه بیسوادی را شکست، اما اگر آن 25 هزار نفری که هر سال به آمار بازماندههای از تحصیل اضافه میشوند، مثل شوکت نباشند، چه؟...
این جدول آخرین آمار بازماندگان از تحصیل به تفکیک استانهاست که قشر 6 تا 18 ساله را در برمیگیرد. این آمار را مرکز رصد اجتماعی وزارت کشور به نقل از سرشماری مرکز آمار ایران در سال 95 در اختیار روزنامه همشهری قرار داده است. پیش از این آخرین پژوهش منتشر شده، گزارش مرکز آمار مجلس شورای اسلامی در سال 90 بود که جمع بازماندگان از تحصیل در کل کشور را بیش از 3 میلیون و 500 نفر اعلام کرد.