مکاشفه بهجای حفظکردن
قطبالدین صادقی/ نویسنده و کارگردان تئاتر
مدرسه برای هر کودکی و در مقیاس کلی زندگی یک آدم، برای هر انسانی، تجربه منحصربهفردی است؛ تجربهای که آثار و نتایجش همواره با اوست. کودک با ورود به مدرسه آموختن را بهنحوی جدید، علمی و گروهی آغاز میکند. چیزهایی که میآموزد قرار است مبنای علمی و معرفتی باشد برای آموختنهای دیگر. علوم ریاضی، ادبی و دینی را در کنار رفاقتها فرامیگیرد؛ عاملی که موجب میشود تمام آموزشها در این محیط برای کودک رنگ و بوی انسانی و مهرآمیز داشته باشد. اگر همین فضا پیرامون همه انسانها تداوم یابد، فاصله اخلاق و علم از میان برداشته خواهد شد و هر نوع یاددادن و یادگرفتنی توأم با ارزشهای انسانی و همراه با مهرورزی خواهد بود.
رفاقتی که در مدرسه وجود دارد، چیزی است که با رفاقتهای محلهای متفاوت است و نخستین تجربه حضور در جامعه است. درک واقعی مراتب با همین حضور ممکن میشود. وقتشناسی و پیبردن به ارزش زمان نیز از همین رهگذر بهدست میآید.
بنابراین، مبنا و اساس فکری او براساس 3رکن آگاهی، رفاقت و نظم شکل میگیرد؛ ارکانی که حضور انسان را در هر جامعهای مفید و مؤثر میکند. از اینرو نقدی که به نظام آموزشی ما وارد است این است که به رکن آگاهی توجه جدی و علمی نمیشود. ارزشی که کشف و مکاشفه علمی دارد بیش از حفظکردن مطالب است. گرچه محفوظات خود میتواند عامل مکاشفه باشد اما نباید اصل موضوع تلقی شود. همواره باید در نظر داشته باشیم که کودکان این فرصت را داشته باشند تا همراه با همکلاسیها، معلم و نظام آموزشی مطالب علمی را کشف کنند؛ کشفی که توشه آنها برای قدمنهادن به سرزمین خلاقیت و تفکر و ابتکار خواهد بود.