• پنج شنبه 20 اردیبهشت 1403
  • الْخَمِيس 1 ذی القعده 1445
  • 2024 May 09
شنبه 24 شهریور 1397
کد مطلب : 30609
+
-

ممنوع‌کاری حاج‌معتمدی تعزیه‌خوان

یادداشت
ممنوع‌کاری حاج‌معتمدی تعزیه‌خوان


مهدیا گل‌محمدی/ روزنامه‌نگار
اواسط شهریور سال1305 بود. آنطور که پدربزرگ در خاطراتش نوشته خبر دستگیری شبیه‌گردان‌های حاج‌معتمدی، تعزیه‌خوان خوش‌صدای محله‌ به‌دست نسقچی‌ها، دهان به دهان داشت می‌چرخید. آن سال حاج‌معتمدی نذر کرده بود برای دل مردم هم که شده تمام هزینه‌های تعزیه ماه محرم از برپایی چادر در محل گرفته تا هزینه اقامت شبیه‌گردان‌ها اعم از ‌اولیا‌‌خوان‌ها و ‌اشقیا‌خوان‌ها‌ که از قمصر کاشان راهی تهران شده بودند را خودش بدهد. ‌زاده قمصر بود و در نوجوانی نی می‌زد و حالا سرنا و دهل هم آموخته بود. بازیگری می‌دانست و در پرده‌خوانی‌ها هم نقش رستم و سهراب را با صدایی خوش اجرا می‌کرد. حاج‌محمد معتمدی پس از نخستین شبیه‌گردانی‌اش در یکی از باغات محله ممنوع‌کار شد. باغی به‌غایت سبز که داخلش تمام لوازم از دیگ و هیزم نذری‌پزان گرفته تا لباس‌های مقتل‌خوانی و ساز‌های تعزیه‌خوانی از سنج و سرنا و کرنا گرفته تا دهل و نقاره را مهیا کرده بود. آن سالِ ممنوع‌کاری‌اش اگرچه مقتل‌نویس، حتی رجزخوانی‌ها را طوری نوشته بود که تمام شبیه‌گردان‌ها از زینب‌خوان گرفته تا بچه‌خوان باید آنها را نجواگونه و با صدایی آهسته می‌خواندند اما مامور‌‌ها در لباس مبدل وارد باغ شده و راپورتش را به رئیس نظمیه دادند. پدربزرگ نوشته بود حاج‌معتمدی بعد از محرم یک‌بار کتابی درباره مشروطه دستم دید، آهی کشید و بهم گفت: «قاسم پینه‌های دست بابات برای خودش یه کتابه، کی سوادشو پیدا می‌کنی بتونی اونو بخونی؟»‌ این را ‌گفت و تسبیح به‌دست وارد باغ شد و تا یک سال ازش خبری نبود. در عالم بچگی کنجکاو شده بودم ببینم تعزیه‌خوان محله چش شده، کجا رفته. از دیوار باغ بالا کشیدم و داخلش رفتم. آجر‌های هفت، هشت ‌لبه دیوار‌ها یکی در میان افتاده بودند. داخل عمارتِ وسط باغ، شعاعی نازک از نور خورشید افتاده بود روی کپه گچ‌هایی که حالا سفت شده بودند. سکوتی که با غبار، بزک‌کرده، عطر خاک به‌خودش زده بود دم در‌های ورودی به پیشوازم آمده بغلم کرد. تازه حال حاج‌معتمدی را می‌فهمیدم که چرا روزها کاج می‌شد وسط حیاط و خشکش می‌زد. سقف گچی انگار تاول زده باشد طبله کرده بود و با ترکیدن تاول‌های سقف، سرنا و نقاره‌ها زیر گچ‌ها دفن شده بودند.

این خبر را به اشتراک بگذارید