رپخوان سرخوش و لاف مدعی سنتیخوان!
اصرار برای رزرو اتاق ویآیپی آواز در یکی از مراکز تفریحی و تجاری پرآوازه به وقت غروب جمعهشب بیفایده است و اپراتور تلفن مدام تکرار میکند: «این ساعت قبلا رزرو شده...» ناگزیر به رزرو اتاق 10نفره کارائوکه ساعت 22همان جمعهشب رضایت میدهند و طبق قرار، خود را میرسانند طبقه هشتم مرکز تفریحی و تجاری پرآوازه. انتظارشان در لابی طولانی نیست و با راهنمایی خانم جوانی که پیشتر پیانو مینواخت، به اتاقی نیمهتاریک در انتهای راهرویی پیچواپیچ، قدم میگذارند. نورهایی به رنگ صورتی، آبی، سبز، بنفش و زرد از لامپهای هالوژن و ریسههای نئونفلکسی که در گوشههای پیدا و ناپیدای اتاق گنجانده شدهاند، تابیده میشود. مشتریان هر یک بر کاناپه یا صندلیهایی نیمکتی، ولو میشوند: «من میخوام رپ بخونم»، «منم گوشه کرشمه در دستگاه ماهور اجرا میکنم براتون» و آنها که بر سرخوشی دوست رپخوان و لافزنی دوست سنتیخوانشان قهقهه میزنند.