اسماعیل امینی
شاعر
آنها خیال میکنند؛ کسانی که نگران شعر و زبان فارسیاند، عقلشان پارهسنگ برمیدارد. خیال میکنند که شاعران و نویسندگان و دوستدارانِ زبان فارسی، از شیرینی ثروت و لذت قدرت، بیخبر هستند و دلشان خوش است به شعر و سرشان گرم است به داستان.
میگویی: این ترانه پر از غلط است، بیسر و ته است.
میفرمایند: میدانی چندصدهزار بار دانلود شده است؟
میگویی: ابتذال زبان و بیان و معنی و مضمون، ترانهسرایی را به قهقرا میبرد.
میفرمایند: برو بابا! یا اگر دلت خواست بیا بابا! بیا به کنسرت و ببین مردم برای همین ترانهها چطوری بالا و پایین میپرند و جیغ و هورا میکشند.
میگویی: این شعارهای منظوم، ترانه نیست.
میگوید: ما دستور داریم که اعتبارات موسیقی متعهد را برای ترویج ارزشها، هزینه کنیم.
*
شعر و ترانه و زبان فارسی و حتی ارزشهای فرهنگی و انسانی، ماندهاند وسط سهراهی سرگردان.
اهل سیاست، چون خیال میکنند که شعارهای سیاسی از همهچیز مهمتر است، وقتی از شعر و ترانه سراغ میگیرند که برای انتشار آن شعارها، بودجه مصوب داشته باشند.
آنها کاری به درستی و نادرستی زبان و بیان ندارند، حتی درباره سلامت وزن و قافیه و معنا هم چندان وسواسی ندارند. آنها کلمات و جملاتی دارند که دوست دارند آنها را لابهلای جملات موسیقی بشنوند و کیف کنند و ببرند پیش مدیران بالادستی و گزارش عملکرد بدهند.
اهل ثروت هم که بیشترشان رفقا و منسوبان و منصوبان اهل سیاستند، وقتی به سراغ شعر و ترانه میآیند که بتوانند از آن پول دربیاورند.
برای آنها هم درست و غلط و ضعیف و قوی، اهمیتی ندارد. آنها صورتهای نازل و معانی مبتذل را بیشتر خوش میدارند. راه رسمیتبخشیدن به آثار غلط و نازل و مبتذل را هم خیلی خوب بلدند.
اصلا کسی که پول دارد هیچ دری به رویش بسته نیست.
ترویج سطحینگری و ابتذال و بیاعتنایی به فرهنگ و ادب و زبان فارسی، راهگشای سلطهگری است.
چشم و گوش و ذوقِ انسگرفته با آثار پر از غلط و حرفهای نازل و مبتذل، دیگر به شنیدن آثار هنری رغبتی نخواهد داشت و بهتدریج، درباره درستی و نادرستی زبان نیز حساس نخواهد بود.
به حاشیه راندن کتاب، مطالعه و تأمل، نقد و منطق و فرهیختگی و خردمندی، اگرچه در کوتاهمدت، مهار اندیشه و هنر را بهدست صاحبان قدرت و ثروت میدهد، ولی درنهایت منزوی شدن هنر و هنرمندان، پیامدهای ناگواری خواهد داشت که دودش به چشم همه خواهد رفت.
واقعا دلت خوش است به شعر؟
در همینه زمینه :