معروفترین نویسندگان کتابهای عاشورایی سالهای اخیر و آثارشان
از دیار حبیب
حالا که درباره ادبیات آیینی حرف زدیم، بد نیست نگاهی بیندازیم به آثار مهم ترین نویسندگان حوزه ادبیات مذهبی؛ کسانیکه آثارشان بر سر زبانها افتاده است
سیدمهدی شجاعی
شجاعی متولد1339 است و حدود 8 سال مسئولیت صفحههای فرهنگی و هنری روزنامه جمهوری اسلامی و سردبیری ماهنامه صحیفه را بهعهده داشته. داوری چند دوره از جشنواره فیلم فجر، جشنواره تئاتر فجر، جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان و جشنواره مطبوعات از فعالیتهای هنری و فرهنگی اوست. او در سال۱۳۷۶ انتشارات کتاب نیستان را راهاندازی کرد. «سقای آب و ادب»، «پدر، عشق، پسر»، «آفتاب در حجاب» و «از دیار حبیب»، نام 4 اثر عاشورایی سیدمهدی شجاعی است که از سوی انتشارات «کتاب نیستان» به چاپهای چندم رسیدهاند.
سقای آب و ادب رمانی درباره زندگی حضرتعباس(ع) است که در آن زوایای جدیدی از مفاهیم زندگی و ویژگیها و ظرایف شخصیتی ایشان در قالب داستانی مطرح شده است. این کتاب، روایتی است از زندگی حضرتعباس(ع) که در میان دیگر آثار شجاعی به لحاظ فرم و محتوا اثری متفاوت به شمار میآید. در هر فصل از این رمان رفت و برگشتهای روایی متعددی دیده میشود که در فضای سیال داستانی، جای توصیفاتی اغلب شاعرانه را به یکدیگر میدهند و در هر موقعیت، زوایای جدیدی از مفاهیم موردنظر نویسنده را بازگو میکنند.
کتاب پدر، عشق، پسر شجاعی نیز روایتی از زندگی حضرت علیاکبر(ع) است که از زبان اسب او برای مادرش«لیلا» گفته میشود. یکی از ویژگیهای مهم این کتاب آن است که به 2 بخش از تاریخ و رخداد عاشورا پرداخته است. در این داستان صفحات دیگری از زندگی حضرت علیاکبر(ع) ورق میخورد.
آفتاب در حجاب نام اثر داستانی دیگر این نویسنده، مرتبط با واقعه عاشوراست که از دوران کودکی حضرت زینب(س) تا وفات وی را مدنظر قرار داده است. در این کتاب حضرت زینب(س) مخاطب راوی داستان است.
از دیار حبیب کتاب دیگر شجاعی درباره حبیببنمظاهر، یکی از یاران امامحسین(ع) در واقعه کربلا و چگونگی پیوستن او به امام(ع) است. در بخش دیگری از این کتاب نیز به ماجرای انتقام پسر او از قاتلان پدرش پرداخته شده است.
یاسین حجازی
حجازی متولد 1357است. هرچند سالها در گوشه و کنار مشغول نوشتن و پژوهش و خواندن بود اما با انتشار «کتاب آه» برای مخاطبان جدی ادبیات بهویژه ادبیات عاشورایی شناخته شد. کتاب آه بازخوانی و ویرایش «نفسالمهموم»، مقتل حسینبن علی(ع) است که زمستان ۸۷ با ویرایش یاسین حجازی برای نخستین بار به چاپ رسید. هرچند همان سال با استقبال خوبی روبهرو شد اما یکی،دو سال بعد با بیشتر شناخته شدنش بارها و بارها تجدید چاپ شد. شاید یکی از دلایل این استقبال ارائه نسخه روان و فارسی از مقتلی است با نثری سخت و عربی که خواندنش برای هرکسی میسر نیست. مقتل نفسالمهموم اغلب نقلهای صحیح مقاتل و کتب تاریخ را در خود گرد آورده و جزئیات حادثه شهادت امامحسین(ع) را از 6ماه قبل از عاشورا تا چندماه بعد از آن روایت میکند.
در مقدمه کتاب آه آمده است: «کتابهایی که برای ارائه یک تصویر یا چند خط از یک نامه، کلی سلسله اسناد و توضیح و تحلیل و تعلیقه برای خواننده ردیف میکنند، هم به او اجازه نمیدهند کولاژ خود را خودش کامل کند و هم بعضی وقتها حوصلهاش را سر میبرند که تا ته بخواندشان و از روی صفحاتی نخوانده نپرد. اینطوریهاست که تا بوده کتابهای اینچنینی قیافههای خشک و جدی داشتهاند و مفروض خوانندگان این بوده که وصالی سخت و کند و دیر میدهند و ناخودآگاه ترسیدهاند از اینکه سراغشان بروند. این شاید برجستهترین دلیل ناشناخته ماندن کتابهایی نظیر «نفس المهموم» است».
یاسین حجازی، درباره نگارش کتاب گفتهاست که خواندنش خط و سیر تبدیل شدن کتابی سختخوان به کتابی آسانخوان را بهدست میدهد؛ «من در این بازخوانی، خط حادثه را پررنگ کردم و بهترتیب و توالی وقوع حادثهها دقت کردم و گشتم آدمهایی را که اسمشان در اول حادثه یک چیز بود و در اثنای حادثه یک چیز و در انتها یک چیز دیگر، یکی کردم و نقلهای پراکنده در جایجای کتاب را - بیآن که از جزئیات هیچ کدامشان بزنم- تجمیع کردم و رد نقلهایی را که با هم نمیخواند، در کتابهای دیگر گرفتم تا نقل معقولتر و مشهورتر را بیاورم و تاریخها را - تا آنجا که میشد- همخوان کردم و جایها و منزلها و شهرها را روی نقشه آوردم تا کروکی حادثه معلوم شود و رجزهایی را که ترجمه نشده بود یا ترجمهاش واضح نبود، دوباره ترجمه کردم و رسمالخط را یکدست و پاراگرافبندی و نقطهگذاری کردم و اعراب گذاشتم و توضیحها و تحشیهها و پاورقیها را کنار گذاشتم و مکررات و عبارات عربیای را که حذفشان به ساختار متن لطمه نمیزد، حذف کردم و بعد، تازه کار اصلیام شروع شد که نشستن پشت «میز مونتاژ» بود؛ پاراگرافها را «نگاتیو»هایی فرض کردم که با حفظ ترتیب و ضرباهنگ و تعلیق باید به هم میچسباندم و همه فکر و ذکرم این بود که صفحات برای خواننده راحت و بیوقفه ورق بخورند و یکبار برای همیشه معلوم شود «اتفاق» چگونه افتاد.»
کتاب شامل تصاویر و دیالوگها و نامه تصویرها و دیالوگها و نامههای رد و بدل شده میان شخصیتهای دخیل در حادثه کربلا در سال 61هجری است. یک تصویر، پارهای از یک نامه یا جملاتی که 2 نفر باهم گفتهاند و رفتهاند و کسی آن میان شنیده، هر کدام، تکهای از یک «کولاژ» است که با چیدن و کنار هم گذاشتنشان میتوان اصل واقعه را فهمید.
مجید قیصری
این نویسنده متولد1345 است. برگزیده کتاب سال شهید حبیب غنیپور، برگزیده جایزه مهرگان ادب، برگزیده جایزه نویسندگان و منتقدان مطبوعات،برگزیده جایزه بهترین کتاب سال به انتخاب انجمن قلم ایران، برگزیده جایزه قلم زرین و چند جایزه دیگر برای نوشتن بیش از 15جلد کتاب است. او رمان «شماس شامی» را در سال1387 در نشر افق و در 159صفحه منتشر کرد. این کتاب از زاویهای متفاوت به اتفاقات بعد از عاشورا و همچنین کشته شدن نماینده دولت روم بهدست یزید میپردازد و همین زاویه روایت متفاوت، آن را به اثری متمایز در حوزه تولیدات عاشورایی بدل کرده است. قیصری در شماس شامی سراغ انتخاب زاویهدید تازهای برای روایت خود از عاشورا و بیان کرامت اهلبیت(ع) رفته است. شماس شامی به روایت یک محقق سوری میپردازد که بهطور اتفاقی، کتاب کهن و ناشناختهای را در شهر حلب بهدست میآورد که در آن گزارشی از فرستاده ویژه روم وجود دارد که در همان زمان به شهر شام سفر کرده بود تا جانشین جدید امپراتور روم را منصوب کند و در این سفر ناپدید شده است. وی در ادامه و از زبان خدمتکار این فرستاده در قالب نامههایی که خطاب به امپراتور روم نوشته شده به واکاوی مواجهه سفیر با سر امامحسین(ع) و اعتراض علنی وی به یزید در ارتباط با برخوردش با آن میپردازد.
قیصری درباره این کتاب گفته است: « افرادی که مقاتل را تورق میکنند، تا حدودی رد پای آن را در این اثر میبینند. در مقاتل، برخی مسائل این رمان روایت شده است؛ همانند ورود اسرا به شام یا روایت آن دیر و صندوقچه خولی. ولی اینکه همه این ماجراها به شکل حلقه به هم وصل باشند و تشکیل یک پازل کامل بدهند، نداشتهایم. اطلاعات پراکندهای که در منابع تاریخی درباره نقش شماس وجود دارد، در این رمان جمع شده است، و شماس سعی کرده آنها را همانند نخ تسبیح به هم متصل کند. قالبی که انتخاب شده، صاحب یک ریتم است و ناچار باید طبق ریتم عمل کرد و اطلاعات، فضاسازی و ویرایش را براساس آن صورت داد. درست همانند یک قالب گزارش که ناچار باید اطلاعاتی را منتقل کرد و قالب گزارش هم متفاوت با دیگر قالبهاست. متون کهن تاریخ اسلام ظرفیت داستان شدن به شکل امروزی را دارند و این اثر نمونهای در اثبات این موضوع است. اگر این کتاب موفق بوده، نشان از آن دارد که این کار امکانپذیر است و میشود در حوزه تاریخ وارد شد و داستان نوشت. میتوان در این زمینه و قالبها کار کرد و به نتیجه هم رسید؛ اگر کوتاهیای در این عرصه وجود دارد، از جانب ما بوده و باید بیشتر کار کرد. از طرف دیگر متون دینی برای همه مسلمانها و شیعیان حساس است و قرار نیست چیزی بر این متون افزوده شود بلکه قصد نویسنده انداختن نگاهی نو به این متون است و من در نوشتن این قصه سعی بر آن داشتم که چیزی افزوده نشود بلکه با نگاهی نو نگریسته شود. سعی کردم از منظر قصهنویسی به واقعه عاشورا برسم و با نگاهی نو پیش بروم. من در این رمان بهصورت مستقیم به واقعه عاشورا نپرداختم و بیشتر به حاشیه این موضوع پرداختهام. کار داستاننویس در کنار و حاشیه است و دنبال بهانهای است تا مسئلهای را بیان کند. نویسنده تاریخ روایت نمیکند، واقعه تاریخی را تاریخنویسان بیان میکنند. ما در مورد این واقعه مطلب و مقاتل زیاد داریم و حتی بسیاری از علمای بزرگ در این ماجرا قلمفرسایی کردهاند، ولی من سعی کردم در این اثر بیشتر به حاشیه بپردازم.»