همسویی با جریان هستی
صادق کرمیار | نویسنده و فیلمساز:
دغدغه اصلی ادبیات عاشورایی، قرارگرفتن انسانها در مسیری همسو با جریان هستی است. پیش از هر چیزی باید به این نکته اشاره کنم که ادبیات عاشورایی عبارت رسایی نیست، چرا که ادبیات ذاتا و ماهیتا ادبیات است و اهل فن قائل به چنین تفکیکی نیستند. ادبیات را میتوان براساس ژانرها تقسیمبندی کرد. اگر اساس کار این تقسیمبندی باشد، ادبیاتی که به عاشورا و وقایع پیرامون آن میپردازد در ژانر ادبیات دینی و ماورایی جا داده میشود؛ یعنی در حوزه ادبیاتی که مربوط به باورهای دینی است. این باورها برگرفته از قرآن کریم و سنت پیامبر(ص) است و حضرت اباعبدالله(ع) کسی است که نسبت پیامبر را حفظ کرد و جانش را در این راه داد. کسی هم که در این زمینه و در این ژانر قلم میزند دغدغهاش پرداختن به چرایی حرکت امام حسین(ع) است؛ اینکه چرا وقایع آن دوره به عاشورا ختم شد، اینکه چرا حضرت امام حسین(ع) پیش از آن قیام نکرد، چرا پس از آن حضرت سایر امامان چنین حرکتی نکردند، انگیزه همراهان آن حضرت برای همکاری در این کار چگونه شکل گرفت و ... این سوالها نویسنده را برای یافتن پاسخ ناگزیر به مراجعه به متون تاریخی میکند. از سوی دیگر این پاسخها برمیگردد به زمانه زندگی نویسنده و تطبیق رفتارها در عاشورا با رفتارها در زمانه خود نویسنده.
در این تطبیق تاریخی هر کسی از ظن خود یار میشود و آغاز اختلافها هم از همینجاست.
گروهی به دلیل اینکه برداشت خود را در این زمینه غالب کنند، برداشتهای دیگران را محکوم و منکوب میکنند تا جایی که در بعضی دورهها نوشتن در این باره دشوار بوده است. کسانی که میکوشیدند حرکت امام حسین(ع) را در قالب تفکر خود محدود کنند کسانی را به عنوان نویسنده وامیداشتند تا افکار آنها را انتقال دهند. کسانی بودند که با استقلال رای و در پاسداری از حقیقت این واقعه منزوی شدند. بنابراین همیشه گفتن و نوشتن از امام حسین(ع) راحت نبوده، بلکه در مواردی نویسنده و گوینده ناچار به تحمل فشارهای جامعه یا مخالفان بوده است؛ فشارهایی که بر خلاف جریان هستی و رشد و تکامل است و از همین رو دغدغه اصلی نویسنده عاشورایی حرکت همسو با جریان هستی است.