• یکشنبه 30 آذر 1404
  • الأحَد 1 رجب 1447
  • 2025 Dec 21
چهار شنبه 14 شهریور 1397
کد مطلب : 29474
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/WBwx
+
-

فرهنگ بر و بچه‌های ترون

برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی


  آب لمبو: جدا کردن آب میوه از دانه آن با فشار دادن میوه به وسیله انگشتان.

  آسمون ریسمون بافتن: با زبان‌بازی و بازی با کلمات در راه به کرسی نشاندن حرف خود تلاش کردن.

  از سر باز کردن: شانه خالی کردن، کنار کشیدن، سلب مسئولیت کردن از خود، زیر بار نرفتن. 

  اَخم و تَخم: تندخویی و غیظ کردن، تشر زدن، پرخاش کردن.

  از جون گذشته: فدایی، پیش مرگ، از خودگذشته.

  باد کرده: کالای بنجل که فروش نرفته و طالب ندارد.

  باک نداشتن: نترسیدن، هراس نداشتن («باکش نیست»).

  بال و پر کسی ریختن: کز شدن، از حال و روز افتادن، منزوی شدن، خود را کنار کشیدن، با کسی آمد و شد نکردن.

  پامال: لگدکوب، زیرپامانده، له شده.

  پدر مادردار: اصیل، نجیب، آبرودار، آبرومند، باشخصیت، خانواده‌دار.

  تَر و تییل: آبدار، تازه.

  تِلموندن: زیر پا گذاشتن.

  جَبروت: صلابت، هیبت، اقتدار، عظمت، مقام.

  جُل: قطعه‌ای نمدی یا پارچه‌ای ضخیم که از آن پالان و روانداز چارپا درست می‌کنند.

  چربیدن: سرتر بودن، غالب شدن، برنده شدن، پیشی‌گرفتن، برتری خود را به رخ کشیدن.

  چشم کسی دو دو زدن: کنایه از حریصانه دنبال همه چیز بودن، همه جا را دید زدن.

  حرف‌شنو: سر به راه، مطیع، نصیحت‌پذیر، حرف گوش کن.

  حساب کار دست کسی بودن: حواسش همه جا بودن، همه جوانب را در نظر گرفتن.

  ختم روزگار: حیله‌گر، همه سر حریف، قالتاق، هفت‌رنگ.

  خرجی: پولی که پدر خانواده همه روزه برای تأمین مخارج روزانه به خانم خانه می‌دهد.

دستش به جایی نمی‌رسد: بداقبال است، هیچ نتیجه‌ای عایدش نمی‌شود.

  دمار کسی را در آوردن: هلاکش کردن، نفسش را بند آوردن، از بین بردن.

  دوسکومی: ظرف بزرگ و شکم‌دار مسی که روی چارپایه قرار می‌گیرد و در آن آب یخ و شربت نذری می‌ریزند.

 

این خبر را به اشتراک بگذارید