برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی
آلاف و اولوف: پول، ملک و املاک، خانه و زندگی («گشنه گدا تازگیا به آلاف و اولوفی رسیده»).
آیزنه: شوهر خواهر.
ادّ: درست، صحیح، شبیه، بدون اشتباه و بیکم و کاست.
اشتلم پشتلم: عر و تیز کردن، شارت و شورت، هارت و پورت، دور برداشتن، رجز خواندن.
بانمک: شیرین سخن، لطیفهگو، شوخ، دلچسب، زیبا، خندهرو، مهربان، بامزه.
بَددل: وسواسی، دلچرکین، آدمی که با احتیاط و شک و تردید به هر چیزی نگاه میکند.
پِخپِخ: در زبان بچهها به معنای بریدن سر مرغ و گوسفند.
پس درون فردا: سه روز دیگر، سه روز آینده، سه روز در پیش.
تپ تپ: صدای کوبیدن کف دست به شیء توخالی.
تَمرگیدن: با تشر زدن نشستن و قرار گرفتن سر جا.
جاجو: تختخواب، رختخواب.
جلوخون: جلو خانه، پیشرفت بخشی از دیوار به طرف در ورودی خانه.
چاله خرکشی: گودالی عمیق در جنوب شرقی تهران برای کشتن الاغهای پیر و از کار افتاده.
چپول: چپدست، کسی که با دست چپ مینویسد(همچنین: چپال).
حالاحالاها: تا مدتی بعد، بعدها.
حسابسازی: بالا پایین کردن اسناد و اوراق و زیر و روکردن ارقام به سود شخص مورد نظر.
خرخور: ارزان، کم قیمت؛ کلمهای است توهینآمیز برای توصیف کسی که دنبال جنس ارزان میگردد.
سه شنبه 13 شهریور 1397
کد مطلب :
29287
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/038N
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved