میثم محسنی کوتنایی| ساری - خبرنگار:
رویدادهای ورزشی چند رشتهای مانند بازیهای آسیایی که آغاز میشود و دست ورزشکاران ایرانی یکی پس از دیگری از مدالها کوتاه میماند، حرف از دلایل و چرایی از دست دادن افتخارات میشود و بحثها برای علت پیشی گرفتن رقبای دیگر کشورهای آسیایی نقل محافل و مجالس میشود. به جز رشتههای سنتی که همیشه ایرانیها در آن حرفهای زیادی برای گفتن دارند و تصور بالا نرفتن ملیپوشان ایرانی از سکوهای توزیع مدال تقریبا غیرممکن است، رشد و پیشرفت ایران در رشتههای پر مدال و پایه و فراگیری مانند دوومیدانی، شنا، قایقرانی، ژیمناستیک و رشتههای پر مدال دیگر بسیار کند است. در رشتهای مانند دو و میدانی که بیش از 150 مدال توزیع میشود سهم ورزش ایران چقدر است؟
امید داشتن به ستارههایی که اغلب با اتکا به توان ذاتی و استعدادیابی مربیان گمنام شهرستانی، پدیده شده و مدالآوری میکنند، به عادت تبدیل شده است. کدام سیستم و ساختار اصولی در این رشتههای پایه طراحی شده تا با کشف استعدادها، راه ورود آنها به جمع مدالآوران آسیایی و جهانی و پربارتر شدن کارنامه کاروانهای اعزامی ورزش ایران به رویدادهای معتبر را هموارتر کند؟ بخش عمده مشکل ناتوانی در ایجاد مجموعه منظم و هدفمند و دارای ساختار دقیق علمی برای ورزش کشور بیشک دخالت سیاست در امور ورزشیهاست.
سالهاست که فریاد منع ورود چهرههای سیاسی در مسئولیتهای مهم ورزشی به آسمان بلند است، اما گوش شنوایی برای شنیدن این درد بزرگ و مهم ورزشیها وجود ندارد و پستهای حساس میان چهرههای سیاسی دست به دست میشود و جایی برای ورود درسخواندههای با تجربه ورزشی در این سمتها وجود ندارد. سیاسیون میآیند، مصاحبه میکنند، شناختهشدهتر میشوند و در آخر هم بدون بر جای گذاشتن یک حرکت مثبت و مؤثر جایشان را به یک چهره سیاسی گمنام دیگر میسپارند تا همین چرخه برای آنها هم تکرار شود. آنها به واسطه نشناختن ورزش، طبیعتا برنامهای هم برای حل مشکلات ندارند و بیچاره ورزش است که باید تاوان سختی برای این واگذاری مسئولیتها به سیاسیون بپردازد. به طور طبیعی در این شرایط، کار مربیان سازنده و عاشقی که توجهی به اتفاقات پیرامون خود ندارند، دشوارتر میشود. آنها با خون دل خوردنهای همیشگی در مجموعهای بدون برنامه و هدف به کار خود مشغولاند و تلاش میکنند با کشف استعدادهای جدید، چراغ این ورزشها را هر چند با نوری اندک روشن نگه دارند، اما باز هم بیمهری میبینند و به کنج خلوت خانهها فرستاده میشوند تا همان کورسوی امید هم آرام آرام خاموش شود.
نمونهاش «محمود اسماعیلپور» مربی سازنده کشتی مازندران و ایران که با کشف دهها ستاره نامدار مدتها است در غربتی دردناک به سر میبرد و دردناکتر آن است که هنوز خودش نمیداند چرا از او دیگر در کشتی استفاده نمیشود و دانش و تجربهاش باید بیدلیل خاک بخورد؟ در کنارش اما مربی دیگری در ورزش مازندران فعالیت میکند که بدون حتی یک کارنامه درخشان و روشن، در همه سفرهای خارجی رشته ورزشیاش حضور دارد و معلوم نیست با کدام ضابطه و قاعده باید تیمملی را همراهی کند. این سیاست ورزشیهای اشتباه است که کام ورزش مازندران و ایران را تلخ میکند. اگر تدبیری برای حل این مشکل لازم باشد، منع ورود سیاسیون به ورزش است.
غریبههای ورزش مازندران
در همینه زمینه :