پلنگ چه جایگاهی در زبان و ادبیات ایران دارد؟
پلنگ جویبار منقرض نمیشود
درباره استفاده از واژه «پلنگ» در زبان عامیانه و ادبیات کلاسیک ایران
سیاوش ابدی
بررسی واژه «پلنگ» در ادبیات عامیانه مردم ایران از همان جایی شروع میشود که فکرش را میکنی. هر روز- ممکن است- در کوچه و خیابان، در فضای مجازی، حتی در محل کار، این واژه را بشنوی و بخوانی. برای تهیه همین شماره که میخوانی، روی تخته با ماژیک قرمز نوشته شده: «پرونده پلنگ». هر کس وارد اتاق میشود، نگاهی به تخته میاندازد و مثل تمام آدمهایی که تصور میکنند پیش از خودشان کسی به این نکته بامزه پی نبرده، میخندد و قدرت طنزپردازیاش را میان جمع پراکنده میکند: فکر کردم منظورتون پلنگه؛ از اون یکی پلنگها...هاهاها ها.
هادی عامل، یکی از عوامل مؤثر در تولید «اصطلاح» برای مردم کوچه و خیابان است. اصطلاح «چِغِر بدبدن» سالهاست که در زبان عامیانه مردم ایران بهکار میرود. عامل از این اصطلاح، در گزارشگری کشتی استفاده میکند؛ برای توصیف کشتیگیری که به دشواری اعضای بدنش را در اختیار حریف قرار میدهد؛ یک کشتیگیر معمولی که معمولی بودنش را با فعالیت زیاد، سرعت در فرار از دستهای حریف و جان کندنهایی از این دست جبران میکند. در زندگی روزمره هم زیاد با چنین آدمهایی رودررو میشویم. غلبه بر چنین حریفهای چِغِرِ بدبدنی بسیار دشوار است. یکی دیگر از ویژگیهای گزارشهای آقای عامل، تشبیه کشتیگیرهای مازندرانی به پلنگ است؛ مثلا همین چند شب پیش که حسن یزدانی مدال طلای بازیهای آسیایی را برد، هادی عامل اگر کشتی را گزارش کرده باشد، علاوه بر آن «خسته نباشی دلاور»، «خداقوت پهلوان» و موارد دیگر، هزاربار هم گفته: «حسن یزدانی... دلاور مردی از خطه مازندران... پلنگ جویبار». او سالهاست که کشتیگیرهای جویباری را به پلنگ تشبیه میکند و همیشه هم پلنگی جدید برای معرفی به مردم ایران دارد. نسل این گونه پلنگ در خطر انقراض نیست.
اینطور بهنظرمی رسد که ضربالمثل، پلی است میان زبانهای ادبی و عامیانه. یک لایه بالاتر از زبان عامیانه، به ضربالمثلها میرسیم. مواردی مثل «ترحم بر پلنگ تیز دندان، ستمکاری بود بر گوسفندان» (گلستان سعدی/ باب هشتم / در آداب صحبت: گفتار۴۴) یکی از پرکاربردترینها در زبان عامیانه مردم ایران است. استفاده از نمادهای حیوانی یکی از روشهای رایج در تولید ضربالمثل است. درباره پلنگ، ضربالمثلهایی وجود دارند که در سالهای اخیر از زبان افتادهاند. مواردی مثل «پیشانی پلنگ خاریدن» که به انجام کاری دشوار اشاره دارد. در بعضی منطقههای ایران هم میگویند «مثل پلنگ» که منظورشان «متکبر و خودخواه» بودن طرف مورد بحث است. ترکیب «شتر گاو پلنگ» هم که ظاهرا برای توصیف زرافه ساخته شده، در کنایه به مفهوم «ناهماهنگی و بیتناسبی» است. گزینههای مهجور هم یکی «روز ملنگ و شب پلنگ» (اشاره به آدم فریبکار) و دیگری ضربالمثلی رایج در مازندران: «شیر که لنگ بونه، بامشی پلنگ بونه» (شیر که لنگ شود، گربه، پلنگ میشود).
حسین منزوی با «ماه و پلنگ» یکی از غزلهای ماندگار در ادبیات معاصر ایران را خلق کرد. او گفت: «خیال خام پلنگ من به سویماه جهیدن بود/ و ماه را ز بلندایش به روی خاککشیدن بود/ پلنگ من - دل مغرورم -پرید و پنجه به خالی زد/ که عشق- ماه بلند من- ورای دست رسیدن بود». این غزل توانست به سرعت از محفلهای ادبی و شبشعرها به بیرون سرایت کند و از زبان مردم کوچه و خیابان هم شنیده شود. اگر بخواهیم روی همین موضوع تمرکز کنیم (انتخاب شعرهایی که هم از واژه پلنگ در آنها استفاده شده و هم فراتر در محفلهای ادبی هم شنیده میشوند) باید سراغ محصولات ادبی فردوسی برویم. «ز روبه رمد شیـر نادیـده جنگ / سگ کـاردیـده بـدرد پـلـنـگ» از آن بیتهایی است که بهعنوان ضربالمثل در زبان عامیانه مردم ایران ماندگار شد. از کارهای سعدی هم اینطور برمیآید که شاعر سرشناس ایران هم از استعاره پلنگ زیاد استفاده میکرد. در حکایتهای سعدی چند مورد از این دست دیده میشود. یکی از مشهورترین آنها این است:« تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد/ هر بیشه گمان مبر که خالیست/ باشد که پلنگ خفته باشد». سعدی در غزل هم، با پلنگ بازی میکند: «گفتم ای عقل زورمند چرا/ برگرفتی ز عشق راه گریز/ گفت اگر گربه شیر نر گردد/ نکند با پلنگ دندان تیز» که البته خودش، چنین مفهومی را در حکایتهایش نقض میکند:« نبینی که چون گربه عاجز شود / بر آرد به چنگال چشم پلنگ؟» (گلستان/ باب اول/ حکایت 8). استعاره پلنگ، با کاربردهای مختلف- غرور، خشم، قدرت، عشق و... - در کارهای اغلب شاعرهای ایرانی دیده میشود؛ از خیام و حافظ تا دوستان ترانهسرا در همین حوالی که برای خوانندههای زیرزمینی، شعرهای «پلنگ دار» مینویسند. شاید مولانا گزینه مناسبی برای پایان باشد؛ «پلنگ عشق چه ترسد ز رنگ و بوی جهان / نهنگ فقر چه ترسد ز دوزخ آشامی؟ » (دیوان شمس / غزل شماره ۳۰۵۹)