برگرفته از کتاب فرهنگ بروبچه های ترون
نوشته مرتضی احمدی
آب توبه: بر سر کسی ریخته میشود که از گناه دوری کرده، هدایت شده و به راه راست برگشته.
آبروندار: بیآبرو، بیحیثیت، بدنام، رسوا.
از اوناس: موذی است، زبل است، هفت خط است (شیطان را درس میدهد).
باریکبین: تیزبین، دقیق، حساس.
بازمونده: به جا مونده، کس و کار درگذشته.
پاپوش درست کردن: توطئه، تهمت، پروندهسازی (همچنین: وصله چسباندن).
پاشیر: چالهای برای برداشتن آب از آبانبارهای قدیمی.
پا گرفتن: برقرار شدن، به جایی رسیدن، دوام پیدا کردن، ریشه دواندن.
تاب برداشتن: کج شدن، خم شدن، خمیدگی پیدا کردن.
تابلو: صورت تیره و سیاه آدم معتاد به مواد افیونی.
جان برکف: جاننثار، فدایی، پیش مرگ، از جان گذشته.
جانمی جان: آفرین، مرحبا، زنده باش، دستخوش.
چاپیدن: غارت کردن چپو کردن، به غنیمت گرفتن، تاراج کردن.
چارسو: محل عبور، چهارراه سر پوشیده.
چارطاق: باز کردن کامل دو لنگه در.
حال آمدن: جان گرفتن، قوت پیدا کردن، شاداب شدن (همچنین: آب زیرپوستش رفتن.)
حالی کردن: فهماندن، یاددادن، آشنا کردن.
خالیبندی: لافزنی، زبانبازی، پشت هماندازی، دسیسه کاری.
خبر کسی را آوردن: خبر مرگ کسی را به اطلاع رساندن.
خبرکش: مزدور، جاسوس، خبربر، خبرچین.
داش مشدی: لوطی، جاهل.
داغون: پراکنده، پاشیده، پخش شده، متلاشی.
دالبُر: کنگره دور سینی و مجمعه.
دالوندار: سرایدار، نگهبان، کاروانسرادار.
ذوق کسی را کور کردن: مایوس کردن، دلسرد کردن.
ذله شدن: به ستوه آمدن، به تنگ آمدن، عاصی شدن.
ذُوق: شادی، وجد، طَرَب.
داماد سرخانه: دامادی که بعد از عروسی در خانه پدر و مادر همسرش زندگی میکند.
سه شنبه 30 مرداد 1397
کد مطلب :
27905
لینک کوتاه :
newspaper.hamshahrionline.ir/n6XY
+
-
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به روزنامه همشهری می باشد . ذکر مطالب با درج منبع مجاز است .
Copyright 2021 . All Rights Reserved