عباسعلیاللهیاری | رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره:
زلزله برای ایران بهعنوان یک کشور حادثهخیز، یک پدیده کاملا طبیعی است. مردم ایران هر از گاهی شاهد زلزلههای ریز و درشتی هستند و امروزه بهدلیل گسترش شبکههای اجتماعی مجازی همه در جریان جزئیات کارشناسی زلزله قرار میگیرند. این روند نیز متأسفانه مانند اکثر معضلاتی که مواجهه علمی و کارشناسی با آن وجود ندارد، در حال تبدیل شدن به یک مشکل پرهزینه است. آنچه در حوادث طبیعی دیده و محاسبه میشود، خسارتهای مالی است. خسارتهای روانشناختی که بسیاری از مردم بعضا تا ۳۰ سال پس از بروز حادثه دچار آن میشوند، بهدلیل مکانیسم تأثیر استرس بر جسم دیده و محاسبه نمیشود. مطالعات روانشناسی نشان داده است که بدن انسان در مواجهه با استرس حاد و مواجهه ناکارآمد با عامل ایجاد کننده، بسیج عضلانی و جسمانی مناسبی از خود نشان میدهد تا از پس حادثه بربیاید. مکانیسم جنگ و گریز اگر نبود نمیتوانستیم بسیاری از پدیدههای حاد و شدید زندگی را مدیریت کنیم.
اما آنچه به انسان امروزی آسیب روحی وارد میکند، استرسهای خفیف است. ترافیک، بگومگوهای خانوادگی و اخیرا لرزههایی که معلوم نیست پسلرزهاند یا پیشلرزه از نمونههای استرس خفیف هستند. نخستین کاری که این استرس مزمن، خفیف و همیشگی انجام میدهد، برهم زدن سیستم ایمنی بدن است. در نتیجه این تغییر، فرد برافروخته، آشفته، بیخواب و بیاشتها میشود و به مرور بیماریهای روانتنی در او بروز پیدا میکند. این فارغ از اختلالات روانشناختی مانند عصبیت، پرخاشگری، وسواس و سایر اختلالات رفتاری است. از پس استرسهای خفیف بیماریهایی مانند بیماریهای قلبی عروقی، زخم معده، فشار خون، سکتههای قلبی و مغزی نیز فرصت بروز پیدا میکنند. اگر چنین وضعیتی بهدلیل مواجهه غیرعلمی ما و آماده نبودن سازمانهایی که باید مردم را برای چنین شرایطی آموزش دهند، ادامه پیدا کند بهعنوان یک کارشناس میگویم که در ۴ تا 15سال آینده شاهد افزایش بیماریهای روانتنی psychosomatic خواهیم بود که در دراز مدت گریبان شهروندان را خواهد گرفت.
زلزله در تهران به لحاظ علمی مختصاتی دارد که درصورت وقوع بالای 7ریشتر هیچکس هیچ کاری نمیتواند انجام دهد و مردم باید بدانند، آمادگی همیشگی برای مواجهه با زلزله تنها کاری است که همه باید انجام دهند؛ آنچنان که مردم ژاپن هنگام وقوع زلزلههای 9ریشتری میدانند که چه کاری باید انجام دهند. درست است که هنوز همه سازمانهای خدماترسان در کشور آماده مواجهه با زلزله نیستند اما باید توجه کنیم که برای اتفاقی که هنوز نیفتاده نباید هزینه روانی بپردازیم. آنچه در زلزله 29آذر برای کودک خردسال رخ داد و آن کودک بهدلیل هراس بیش از اندازه والدینش سکته کرد، نشان داد که ما برای مواجهه روانی با زلزله اصلا آمادگی نداریم. کودکان و نوجوانان در حوادث طبیعی آسیبپذیرتر از سایر اعضای خانواده هستند و هرگونه برهم خوردن تعادل روحی والدین، در آنها ساختار روانی را بر هم میزند و بهطور کلی فرومیپاشند و امیدشان را برای جان به در بردن از زلزله از دست میدهند.
در حوادثی مانند زلزله بسیاری از والدین با اینکه میخواهند فرزندانشان را آرام کنند و به آنها هشدار دهند، بدتر آنها را آشفته و مضطرب میکنند. تجربه ثابت کرده در مواقعی که زلزله خفیف است در خانه ماندن بسیار مفیدتر از بیرون رفتن است؛ البته به شرطی که آموزش و تمرینهای لازم برای وقوع زلزله را انجام داده باشیم. زیستن در تهران بهمعنای همزیستی همیشگی با زلزله احتمالی است ولی نباید این احتمال را با تشنج و استرس سپری کرد. اسکلت بسیاری از ساختمانهایی که در تهران ساخته شده، در برابر زلزله مقاوم است بنابراین خروج ناگهانی در زمان لرزش زمین از ساختمان به هوای رسیدن به مکانی امن، خطر جانی بسیاری به همراه دارد. بسیاری از خانههای ما از ساختمانهای خشت و گلی که ترس فروریختنش وجود دارد امنتر است. این چیزی است که متأسفانه نه در مدرسه و نه در جامعه به افراد آموزش داده نمیشود. در حوادث اینچنینی افراد چون رفتارهای مقابله با استرس، ناکامی و بحرانها را آموزش ندیدهاند، خود انگیخته، دست به خزانه رفتاری خود میبرند و ناکارآمدترین رفتارهایی که یاد گرفتهاند را نشان میدهند. آموزش مواجهه با زلزله و مهارتهای تنآرامی (ریلکسیشن) مهارتی است که باید پیش از زلزله بیاموزیم.