• دو شنبه 1 دی 1404
  • الإثْنَيْن 2 رجب 1447
  • 2025 Dec 22
دو شنبه 1 دی 1404
کد مطلب : 269443
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/0VLLK
+
-

ستاره شدن با کفش قرضی

گفت‌وگوی مسعود فروتن با حمید درخشان در برنامه تلویزیونی دروازه‌تهران همشهری

گزارش
ستاره شدن با کفش قرضی

ثریا روزبهانی| خبرنگار

کوچه‌ها خاکی بود، زمین‌ها بایر و رؤیاها دمِ‌دست. فوتبال، پیش از ‌ ورزشگاه و بستن قرارداد، در همین فضا جان می‌گرفت و شوت اولش از کوچه شروع می‌شد؛ از زمین‌های خاکی آب‌پاشی‌شده، توپ‌های پلاستیکی چندلایه و کفش‌هایی که در پای این فوتبالیست‌های کوچک دوامی نداشت. برنامه تلویزیونی دروازه‌تهران این‌بار روایتگر همین مسیر است؛ مسیر حمید درخشان، بازیکن پیشین تیم ملی و سرمربی فوتبال که فوتبال را از  کوچه پس‌کوچه‌های چهارراه عباسی شروع کرد و با خاطره و تلاش قد کشید و نامش را به سکوهای ورزشگاه آزادی رساند. هفته گذشته او مهمان برنامه تلویزیونی همشهری شد تا در گفت‌وگو با مسعود فروتن از خاطراتش در تهران برایمان تعریف کند.

 تورنمت‌های  محله عباسی 
حمید درخشان وقتی از فوتبال حرف می‌زند، ناگهان زمان عقب می‌رود؛ به روزهایی که «حال‌وهوا داشت». او از محله عباسی و کوچه‌های خاکی‌اش چنین روایت می‌کند: «چهارراه عباسی، سوای خیابان اصلی‌اش، همه خیابان و کوچه‌پس‌کوچه‌های فرعی‌اش آسفالت نبود. ما یک زمین خاکی خیلی خوب نزدیک سر پل امامزاده معصوم(ع) داشتیم. جمعه‌ها بدون استثنا آنجا مسابقات برقرار بود. تماشگر هم داشتیم. یادم هست بین بچه‌های همان محله و محله‌های دیگر مسابقه بود، عین یک تورنمنت. داور و لاین‌من داشت؛ حتی لباس ورزشی می‌پوشیدیم. واقعاً کیفیت فوتبالش خیلی خوب بود. یک روز حتی بچه‌های پرسپولیس را آوردم آنجا بازی کردند. عشق فوتبال آنجا موج می‌زد. معمولاً بازی‌ها از صبح شروع می‌شد تا ظهر و بعدازظهر ادامه داشت تا تکلیف تیم‌ها روشن بشود. یک عشقی بود که تیم‌ها جمعه می‌خواستند در آن محیط بازی کنند.»

دست مادرها را می‌بوسم
حمید درخشان، خاطرات شنیدنی و جذابی از بازی‌های دوران کودکی‌اش دارد؛ از دعواهای دوستانه گرفته تا فرار کردن از دست مادر به خاطر پاره شدن لباسش در فوتبال. درخشان می‌گوید: « ما فوتبال را از تلویزیون می‌دیدیم و قوانینش را یاد می‌گرفتیم و بعداً همان قوانین را در زمین خاکی به‌صورت عملی تجربه می‌کردیم. در بازی‌های محله، گاهی اوت‌ها نادیده گرفته می‌شد و بچه‌ها به شکل گروهی و بدون محدودیت بازی می‌کردند. گفت‌وگوها و کلک‌ها جزئی از بازی بود و فوتبال کوچک محله با قوانین خاص خودش انجام می‌شد. ترس‌های شیرینی داشتیم. وقتی لباس‌هایمان پاره می‌شد، آنها را مخفی می‌کردیم و قبل از اینکه مادرمان متوجه شود، لباس‌ها را می‌شستیم. ولی باید بگویم دست همه مادرها را می‌بوسم. با اینکه ته دلشان نگرانمان بودند، ولی اجازه می‌دادند، بازی کنیم.»

گل با کفش‌های قرضی
درخشان از خاطرات گل زدن با کفش‌های قرضی‌اش یاد می‌کند و می‌گوید: «اوایل که به تیم ملی فوتبال دعوت شده  و جزو ۷۰ نفر بودم، یک پسر جوان دانشجوی دانشگاه تهران را روبه‌روی خانه‌مان می‌دیدم. او بازیکن تیم هما بود و با پیکانش به دانشگاه می‌رفت و می‌آمد. من همیشه آرزو داشتم روزی، هم دانشجو باشم، هم فوتبالیست... یک روز از او خواهش کردم کفش فوتبالش را به من بدهد. خیلی اصرار کردم بالاخره  موافقت کرد و کفش‌ها را داد. من تا صبح دو بار کفش‌ها را واکس زدم، به عشق اینکه بعدازظهر بازی کنم. آن روز گل زدم و  و فردا کفش‌ها را همان‌طور تمیز به او تحویل دادم و گفتم امروز با کفش‌های تو گل زدم. این خاطره برای من نقطه‌ عطفی شد و به جمع افراد نهایی تیم‌ملی پیوستم.»

توپ والیبال و بسکتبال گران بود
او خاطرات دوران دبیرستان و علاقه‌اش به فوتبال را در محله عباسی اینگونه تعریف می‌کند: «دبیرستان ابومسلم در امیریه درس مي‌خواندم. زمین فوتبال زیبایی داشت؛ به اندازه ۵ به ۵ ، شبیه زمین بازی فوتسال. آنقدر فوتبال بازی کردیم که فوتبالیست شدیم. در دبیرستان، والیبال هم بود، اما کمتر سراغش رفتیم چون توپش گران‌تر بود. توپ پلاستیکی را ارزان‌تر می‌خریدیم، ولی توپ والیبال چرمی خیلی گران‌تر بود. قدرت خریدش را نداشتیم. بسکتبال هم همین‌طور بود، توپش گران بود و ابزار لازم داشت.»

توپ والیبال و بسکتبال گران بود
او خاطرات دوران دبیرستان و علاقه‌اش به فوتبال را در محله عباسی اینگونه تعریف می‌کند: «دبیرستان ابومسلم در امیریه درس مي‌خواندم. زمین فوتبال زیبایی داشت؛ به اندازه ۵ به ۵ ، شبیه زمین بازی فوتسال. آنقدر فوتبال بازی کردیم که فوتبالیست شدیم. در دبیرستان، والیبال هم بود، اما کمتر سراغش رفتیم چون توپش گران‌تر بود. توپ پلاستیکی را ارزان‌تر می‌خریدیم، ولی توپ والیبال چرمی خیلی گران‌تر بود. قدرت خریدش را نداشتیم. بسکتبال هم همین‌طور بود، توپش گران بود و ابزار لازم داشت.»




 

این خبر را به اشتراک بگذارید