صدای جانی دالر، لالایی شبانه
صدای رادیوی همسایه، قصههای شبانه و برنامههای جمعه؛ خاطراتی که هنوز بعد از سالها در ذهن شهین تسلیمی ماندهاند. او با مرور آنها ما را هم با صدای «جانی دالر» همراه میکند: «تابستانها زود میخوابیدیم، اما صدای رادیوی همسایه تا ساعت 8 شب به گوش میرسید. از همان صداها که هنوز در خاطرم مانده؛ «جانی دالر... یک آدم میدوید، میدوید...» آن صداها هر شب تکرار میشد و در ذهن میماند. بعد از آن هم قصههای «هزار و یک شب» از رادیو پخش میشد؛ قصههایی که آن روزها مخاطبهای زیادی داشت. آن دوران رادیو برای مردم اهمیت زیادی داشت، مخصوصاً برنامههای روز جمعه. دورهای به رادیو رفتم و امتحان دادم؛ قبول هم شدم و از صدایم خوششان آمده بود، اما نرفتم و کنارهگیری کردم. فضای آن دوره چندان برای ما جالب نبود، بهخصوص برای خانمها. کار در رادیو و بازیگری محدودیتهای زیادی داشت. البته بعدها با حضور خانمهایی مثل ژاله علو، مهین دیهیم و توران مهرزاد راه باز شد. برنامههای رادیو در آن سالها واقعاً جذاب بود. فضایی میساختند که شنونده احساس میکرد قصهها واقعاً اتفاق میافتد؛ مثلاً تصور میکردی شخصیتها وسط جنگل هستند و صداها زنده و واقعی بود. هنرمندانی مثل آقای نوذری، علی تابش و دیگران برنامههایی شنیدنی اجرا میکردند. از خاطرهانگیزترین برنامهها، «صبح جمعه با رادیو» بود. از ساعت 9صبح مینشستیم پای رادیو و منتظر بودیم ببینیم این بار چه دارد. برنامهها شیرین بود؛ مسابقه اجرا میکردند، خوانندهها میآمدند و خیلیها از همان برنامهها شناخته میشدند.
مسابقات جذاب بود و همه با برنامه همراه میشدند.»