بهبهانه روز جهانی توانخواهان
شناخت توانخواهان
در یک جامعه مترقی، همه ساکنانش نسبت به هم حس تعلق و تعهد دارند و کسی خود را جداافتاده نمیداند و حتی حس بیتوجهی هم ندارد. در چنین جامعهای تلاش میشود همه افراد بتوانند در تصمیمگیریهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی مشارکت کنند و ویژگیهای فیزیکی و فرهنگی مانع مشارکت افراد در اداره آن جامعه نمیشود؛ حتی اگر برخی از آنها از نظر فیزیکی یا ذهنی، ویژگیهای خاص و منحصربهفرد داشته باشند. این جامعه آرمانی، تلاش میکند از توانایی همه افرادش بهرهمند شود، چون میداند همه جزئی از کل هستند و اگر عضوی به درد آورد روزگار، بیبروبرگرد، دگر عضوها را هم نماند قرار!
اما برای رسیدن به چنین جامعهای، اعضای آن باید یکدیگر را به خوبی بشناسند و به هم احترام متقابل بگذارند. اما چگونه میتوان یکدیگر را شناخت؟ بهخصوص اعضایی را که گوشهگیرترند و شرایط خاص فیزیکی و ذهنی دارند؟ قطعا یکی از راههای شناخت توانایی این گروه از جامعه، نشست و برخاست با آنان است. به زبان ساده نباید بخشی از جامعه آن هم با تواناییها و استعدادهای خاص از دیگر اعضای جامعه جدا شوند. درواقع در دنیای مدرن امروزی حتی کودکان با نیازهای خاص هم در مدارس معمولی تحصیل میکنند تا همه بچهها با هم تعامل داشته باشند و به هم و از هم بیاموزند. اما یکی دیگر از راههای شناخت افراد با شرایط خاص در هر جامعه، مطالعه است؛ بهخصوص مطالعه کتابهایی که در آن قهرمان داستان یک توانیاب باشد.
کتاب «اتفاقات کماهمیت زندگی یک کاکتوس» نوشته داستیبولینگ با ترجمه آیدا عباسی یکی از این کتابهاست. در این کتاب اَون گرین یک دختر 13 ساله است که با نقص عضو متولد شده. او دست ندارد اما درباره این نقص عضوش داستانی ساخته است که برای همه تعریف میکند. اون نوازنده گیتار هم هست، فوتبال هم بازی میکند و همه کارهایش را با پا انجام میدهد. کتاب «شگفتی» نوشته آر جی پلاچیو باترجمه پروین علیپور هم قهرمانی توانخواه دارد.