• یکشنبه 25 آبان 1404
  • الأحَد 25 جمادی الاول 1447
  • 2025 Nov 16
شنبه 24 آبان 1404
کد مطلب : 267111
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/wm0Y1
+
-

کتابخانه‌ای روی آب

گفت‌وگو با ناخدای جوانی که دریا را با کتاب و تصویر پیوند زد

گفت‌و‌گو
کتابخانه‌ای روی آب

زهرا سیف‌آذرنژاد  | روزنامه‌نگار

در یکی از روزهای آرام بندر، همانطور که صدای موج و بوی نمک در هوا پیچیده بود، با مردی گفت‌وگو کردیم که دریا برایش فقط یک پهنه‌ آب نیست؛ خانه‌ای است که در آن نفس می‌کشد، الهام می‌گیرد و روایت می‌کند. جواد غلام‌نژادجبری، متولد ۱۳۷۳، نویسنده، کارگردان، تهیه‌کننده، ناخدا و پژوهشگر دریایی؛ مردی که از دل امواج برخاسته تا صدای دریا را در قاب تصویر و واژه جاودانه کند.

چطور شد پایتان به دریا باز شد؟
من ‌زاده خانواده‌ای دریایی‌ام؛ پدر و مادرم هر دو با دریا بزرگ شده‌اند و طبیعی بود که من هم از همان کودکی بوی نمک و صدای باد را بشناسم. نخستین‌بار وقتی 10ساله بودم با پدرم به دریا رفتم. از همان موقع حس می‌کردم دریا فراتر از نان و معیشت است. بعدها که ‌خودم قایق داشتم، ماهیگیری برایم بیشتر به گفت‌وگو با طبیعت شبیه بود، اما از سال ۱۳۹۸ به بعد دیگر قلاب و تور را کنار گذاشتم و حس می‌کردم زمانش رسیده است دریا را طور دیگری صید کنم؛ با دوربین، قلم و تصویر.
چطور از ماهیگیری و صیادی به سمت هنر و فیلمسازی رفتید؟
راستش، از دل همان دریا بود که به فیلم رسیدم. وقتی سال‌ها در سکوت دریا زندگی می‌کنی، بالاخره یک روز می‌فهمی که خودت صدای دریا شده‌ای. با چشم خودم دیدم که چطور دریا دارد رنج می‌کشد؛ آلودگی، صید بی‌رویه، نابودی مرجان‌ها. همانجا تصمیم گرفتم کاری کنم. رفتم سراغ فیلمسازی، دوره دیدم، عضو انجمن سینمای جوانان ایران شدم و بعد در آکادمی قرمز یاد گرفتم چطور تصویر را روایت کنم. 
درواقع مسیر من از «صیاد ماهی» به «صیاد معنا» تغییر کرد.
از آثار سینمایی‌تان بگویید.
اولین فیلم کوتاه داستانی‌ام «نَفَس» بود که در سال ۱۴۰۰ ساختم. برایم حکم نخستین گام جدی را داشت و در جشنواره‌ها دیده شد. این تجربه به من جرأت داد تا مسیرم را ادامه بدهم. بعد از آن مستند «خساک» را ساختم؛ خلاصه‌ای از همه‌ دغدغه‌های دریا. این مستند در جشنواره بین‌المللی«یادآوری آینده» جشنواره کن فرانسه جایزه بهترین مستند کوتاه را گرفت و در جشنواره‌های دیگر هم درخشید. برای من اما مهم‌تر از همه این بود که خساک صدای دریا را به گوش دنیا رساند؛ صدایی که سال‌ها خاموش مانده بود.
درباره‌ کتابتان هم بگویید. «اهل دریا»
چه موضوعی دارد؟
کتاب اهل دریا برای من مثل دفتر خاطرات جمعی مردمان جنوب است. این اثر نوعی دایره‌المعارف فرهنگ دریا و دریانوردی است؛ شامل واژه‌ها، اصطلاحات، آداب و باورهایی که نسل‌ها از پدران ما به ارث رسیده است.
یکی از کارهای خاص شما «کتابخانه‌ دریایی فیدوس» است. ایده‌اش از کجا آمد؟
همان قایقی که روزی با آن مردم را برای ماهیگیری می‌بردم، حالا تبدیل شده به کتابخانه‌ای شناور به نام «فیدوس». 
روزگاری مردم با قلاب و تور روی عرشه می‌نشستند و در انتظار بالا آمدن ماهی، چشم به دریا می‌دوختند؛ حالا همان چشم‌ها، میان واژه‌ها سفر می‌کنند. فیدوس فقط یک قایق نیست، یک پناهگاه فرهنگی است که وسط دریا لنگر می‌اندازد تا ذهن‌ها از شتاب روزمرگی فاصله بگیرند. وقتی قایق آرام می‌شود و موج‌ها با پهلوهایش حرف می‌زنند، صدای ورق خوردن کتاب‌ها در فضا پخش می‌شود. گاهی مهمان‌هایم روی عرشه می‌نشینند، چای می‌نوشند و کتابی از قفسه‌های کوچک فیدوس  برمی‌دارند.  برای من، فیدوس یعنی آشتی دوباره‌ مردم با دریا؛ یعنی لنگر انداختن؛ نه برای صید، بلکه برای تأمل.  در دنیایی که همه در رفت‌و‌آمد و عجله‌اند، اینجا، در سکوت دریا، می‌توانی بنشینی، بخوانی و صدای
زمین را بشنوی.‌

وقتی قایق آرام می‌شود و موج‌ها با پهلوهایش حرف می‌زنند، صدای ورق خوردن کتاب‌ها در فضا پخش می‌شود.

در دنیایی که همه در رفت‌و‌آمد و عجله‌اند، اینجا، در سکوت دریا، می‌توانی بنشینی، بخوانی و صدای زمین را بشنوی.‌

 

این خبر را به اشتراک بگذارید