نگاهی به رمان «بازگشت» نوشته گلی ترقی
از کوچی زمینی به هجرتی درونی
مهرو پیرحیاتی/خبرنگار
موضوع رمان «بازگشت» مهاجرت است. با خوانش کل رمان، این مهاجرت وجهی دوگانه به خود میگیرد؛ مهاجرت از وطن و بهمرور زمان بیگانگی از خویشتن. این بیگانگی آنچنان درون ماهسیما شایان اوج میگیرد که او را با تناقضی شدید مبنی بر ماندن یا رفتن مواجه میکند. هر لحظه این چالش برای او بیشتر میشود و درنهایت با قطع ارتباط عاطفی او با اطرافیان به اوج خود میرسد. تمام کسانی که دوستشان دارد یا آنها را میشناسد به نوعی از او دور هستند.
انسان زمانی به گذشته پناه میبرد که امید به زندگی در او اندک میشود؛ مسئلهای که ماهسیما شایان در داستان برایش اتفاق میافتد. او بین 2دنیای بیگانه قرار میگیرد چنانکه مخاطب درگیر ارتباطات کمرنگ او با خانوادهاش میشود.
زمانی که همه امیدها قطع میشود، ماهسیما تصمیم میگیرد بهدنبال زندگیاش که هنوز آن را در گذشته مییابد به ایران برگردد. اما در ایران هم آنچه پیش رو دارد ناامیدکننده است؛ خانهاش در حال از دست رفتن است، همسر سابقش، امیررضا ازدواج کرده، دخترخالهاش که روزی مانند 2خواهر بودند اکنون برایش غریبه است. او هم در تبوتاب رفتن از ایران است. هر آنچه در داستان میبینیم مربوط میشود به کوچی زمینی و در نهایت هجرانی درونی. این گسست بین عواطف، زمان و مکان آنچنان انسان عصر حاضر را متحول میکند که گاه نهتنها با دیگری که با خود هم غریبه میشود.
ماهسیما تنها راه شکستن این غربت را هجرت به دیار خویش میداند؛ دیداری که خودش را با خودش آشتی بدهد. در انتهای داستان، زمانی که کارهای ماهسیما در ایران سرانجام میگیرد بعد از 5 سال دوباره به فرانسه برمیگردد. آنجا متوجه میشود که قطعا به ایران تعلق دارد گرچه زیباییهای فرانسه هنوز چشمگیر است اما نه برای او. حالا نمایشگاه عکسی بر پا میکند که قسمتی رنگی و قسمتی سیاه و سفید است. این رویکرد، دوگانگی زندگی ماهسیما و جهان پیرامونش را بیشتر بر ما مکشوف میسازد.