مسعود میر
باید از مصیبتنامه عطار نیشابوری آغاز و حکایت دیوانهای بسیار عاقل را بدینگونه تکرار کرد که «نان، نام اعظم خداوند است» و رسید به حرمت نان که قول شرف بود و حریم رفاقت و برکت زیستن. شاید بد نباشد برویم سراغ آن زنان گمنام خانوک در حوالی زرند کرمان و یا صدخرویهای سبزوار که در روزگار جنگ، پای آتش تنور ایستادند تا نان برسد به رزمندگان وطن و حالا ازشان چند عکس کهنه باقی مانده و یکی دو جزوه خاطرات و البته اسمی بغضآلود: گردان نانواها...
نان قصه همیشه و هنوز است چونان خنکای آب و سبکی هوا. نان اما گاهی بهانه است برای خوشهشدن گندم وجودی مردمانی که در یک سرزمین زیست میکنند و حالا با این پیشفرض باید دل خوش بود به خبر خوشعطر و طعم برگزاری سومین جشنواره نان در شهر کرمان؛ جشنوارهای که قرار است در آن نانهای گوشهوکنار ایران با نانواها و همه آنهایی که دستی بر آرد و گندم دارند و لقمهای از این هنر و صنعت ستاندهاند، برگزار شود.
روز گذشته در کنجی از باغ نگارستان تهران، میزبانان کرمانی جشنواره نان به اهالی رسانه خبر نان و نمک جشنواره را پیشکش کردند تابدانیم که در روزهای بیستودوم تابیستوپنجم مهرماه قرار است نان در کرمان قصه برشته و خوشخوراک مردمانی باشد که از گوشهوکنار سرزمین به مهمانی گندم ایران و نان وطن میآیند.
حرف آخر اینکه الحق والانصاف دقیق است شعار جشنواره امسال که: سر یک سفرهایم...
# نانِ_جان
در همینه زمینه :
جامعه پدیا