• پنج شنبه 27 شهریور 1404
  • الْخَمِيس 25 ربیع الاول 1447
  • 2025 Sep 18
پنج شنبه 27 شهریور 1404
کد مطلب : 263283
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/6RRLQ
+
-

بازگشت باشکوه نمادهای مقاومت

مجروحان حمله پیجری با امید و اراده به وطن بازگشتند

گزارش2
بازگشت باشکوه نمادهای مقاومت

بهاره محبی| روزنامه‌نگار 

یک سال پس از حمله هولناک انفجار دستگاه‌های پیجر در لبنان که رژیم صهیونیستی مسئول آن بود، بازماندگان این جنایت نه‌تنها از پا ننشستند، بلکه به نماد مقاومت تبدیل شدند. برخلاف ادعای دشمن صهیونیستی مبنی بر ناتوانی همیشگی مجروحان این واقعه، بسیاری از آنها به‌کار بازگشتند، تحصیل را ادامه دادند، ازدواج کردند و حتی در زندگی شخصی خود به موفقیت‌های چشمگیری رسیدند. در ادامه روایت‌هایی را از برخی از این شهدای زنده می‌خوانیم. 

فرزندم رضا را در خواب دیدم
کمتر از یک سال پس از ازدواج، فرح غصن در‌ماه نهم بارداری همراه با همسرش علی عزیر منتظر تولد نخستین فرزند خود بود که دستگاه پیجر در چهره‌شان منفجر شد و زندگی‌شان را زیر و رو کرد. فرح دچار جراحات سطحی شد، اما علی بیشترین آسیب را دید: نابینایی کامل، قطع انگشتان دست‌ها و ماندن ترکش در مغزش.
رضا به دنیا آمد، اما علی هرگز نتوانست او را ببیند. او تنها از راه در آغوش گرفتن، بوییدن و گوش دادن به صدای گریه و خنده با فرزندش ارتباط برقرار کرد. پیوندی عمیق میان پدر و پسر شکل گرفت. سرانجام، علی در خواب فرزندش را دید؛ درست همانطور که فرح توصیف کرده بود.
فرح در شرایط دشوار جنگ و دوری از همسرش که در ایران در حال درمان بود، فرزند را به دنیا آورد. امروز آن حادثه تلخ تنها به خاطره‌ای دردناک در دفتر زندگی خانوادگی‌شان تبدیل شده  است.
فرح می‌گوید: «آن رنج، خانواده ما را دگرگون و رابطه‌مان را محکم‌تر کرد. اگرچه پیش‌تر هم عاشق هم بودیم ولی پس از حادثه پیوندمان عمیق‌تر شد. تنها تغییر این بود که من راننده خانواده شدم، نه علی».

داستان عشق در تهران
محمد قُطَیش پیش از مجروحیت حتی به ازدواج فکر هم نمی‌کرد. اما پس از حادثه، به ایران آمد تا شاید بینایی‌اش را تا حدی بازیابد که البته موفق نشد. او به لبنان بازگشت، بی‌نور در چشم‌ها اما با برنامه‌ای تازه برای زندگی، چراکه در ایران با جَنا ماجد دانشجوی پزشکی که داوطلبانه به مجروحان واقعه پیجری کمک می‌کرد، آشنا شد.
آنها در بیمارستان مصطفی خمینی تهران یکدیگر را دیدند و عاشق شدند. 5ماه پس از مجروحیت، پیمان ازدواج بستند. جنا که در ابتدا به‌عنوان پرستار و مترجم داوطلب همراه مجروحان بود، پس از انتقال آنان به هتل همسایه محمد ماند و از همه جزئیات کوچک زندگی‌او مراقبت کرد، تا جایی که همه او  را همراه همیشگی‌اش می‌دانستند.
جنا می‌گوید: «هرگز به نابینایی محمد توجه نکردم. او را همیشه بینا می‌دیدم.» امروز این دو با امید به ساختن آینده‌ای مشترک به زندگی   ادامه می‌دهند.

فراموش می‌کنم مجروحم 
شادی الغول در حال آماده‌شدن برای عروسی بود که دستگاه پیجر منفجر شد و چشمانش را از دست داد. او با طنز می‌گوید: «اسرائیلی‌ها تنها توانستند عروسی‌ام را 6‌ماه به تأخیر بیندازند.»‌ همسرش چشم‌های او شد. هنگام خرید جهیزیه، همه جزئیات از رنگ تا جنس ‌ وسایل و اثاثیه را برایش توصیف می‌کرد.
شادی نه‌تنها برای ازدواج که در تمام امور زندگی‌اش کاملا مستقل است. او خیلی زود توانست بدون کمک کسی لباس بپوشد، غذا بخورد و حرکت کند. تنها 2 روز پس از ترخیص از بیمارستان، استفاده از موبایل و کامپیوترش را آموخت و حتی به دیگر مجروحان نیز آموزش داد. او تحصیلات دانشگاهی‌اش را ادامه داد و اکنون در مقطع کارشناسی ارشد درس می‌خواند.
شادی می‌گوید: «هرجا که رفتیم، کسی با ترحم به ما نگاه نکرد، بلکه اغلب محبت داشتند. استادان و همکلاسی‌هایم در دانشگاه مرا همانگونه که هستم پذیرفتند. یک سال پس از حادثه، وضعیتم را ۱۰ از ۱۰ می‌دانم. چنان با زخم‌هایمان زندگی کرده‌ام که گاه فراموش می‌کنم مجروحم. این هم بخشی از بهبودی است. ما واقعا بهبود یافته‌ایم.»

بازگشت به‌کار 3‌ماه پس از انفجار پیجرها
بلال شعبو، پرستاری با بیش از 15سال سابقه، با دست چپ زخمی‌اش که انگشتانش را از دست داده، عبارت «فدایت‌ای عزیزجان» را در دست گرفته است. او با لبخندی آرام می‌گوید: «یک سال گذشت. همه‌‌چیز پشت سرمان است.»
بلال بیش از ۱۱عمل جراحی روی چشم‌هایش انجام داد و توانست ۷۰درصد بینایی چشم چپش را بازیابد، هرچند چشم راستش از کار افتاد. تنها 3ماه پس از حادثه، به بیمارستان محل کارش بازگشت و همچنان به درمان ادامه می‌دهد. او می‌گوید: «نه درد و نه شرایط تازه‌ام ذهنم را مشغول نکرد.  دغدغه‌ام تنها مسابقه با زمان برای بازیابی توان و بازگشت به زندگی بود.»
کار برای او هم هدف بود و هم درمان. بلال و خانواده‌اش از همان آغاز با حادثه همچون عارضه‌ای موقت برخورد کردند. او می‌گوید: «شاید برخی تصور کنند در مورد حال روحی‌مان اغراق می‌کنیم، اما هرکه با دلش ببیند، می‌فهمد که راست می‌گوییم.»

ایثار قرنیه چشم‌
دکتر حصان ماضی، فیزیوتراپیست که بخشی از توانایی جسمی خود را در حمله پیجری از دست داده، می‌گوید: «از همان لحظه اول باید انتخاب کنی که ادامه بدهی و اینجاست که مسیر آسان‌تر می‌شود.»
ماضی می‌گوید پیش از آسیب، در زمینه هنر و تئاتر فعالیت می‌کرده و پس از مجروح‌شدن تلاش کرده تا نگذارد ناتوانی بر زندگی‌اش چیره شود و از تجربه‌خود در این راه برای کمک به دیگران هم استفاده کرده است. او با همکاری متخصصانی در خارج از لبنان پروژه‌ای برای طراحی پروتزهای ساده و کم‌هزینه راه‌اندازی کرد؛ وسایلی که به افراد قطع‌عضو‌شده امکان می‌دهد دوباره حرکت کنند و کارکردی حداقلی داشته باشند. این مسیر تنها بعد درمانی نداشت،  بلکه پیامی اجتماعی نیز با خود داشت. به‌گفته او، هر مجروحی که دوباره به زندگی بازگردد، پیامی به دشمن است. ماضی می‌گوید: «دشمن صهیونیستی با جامعه لبنان می‌جنگد. پس وقتی اطرافیان فرد مجروح می‌بینند که جراحت نتوانسته آنها را بشکند، خود به انگیزه‌ای برای ادامه مقاومت بدل می‌شوند.»
ماضی همچنین به شرایط دشوار درمان در دوره محاصره اشاره می‌کند؛ زمانی که حتی تهیه قرنیه برای عمل جراحی بیماران کاری تقریبا  ناممکن بود. او روایت می‌کند که برخی بیماران از دریافت قرنیه صرف‌نظر می‌کردند و ترجیح می‌دادند آن را به فرد دیگری که نیاز بیشتری دارد، اختصاص دهند.




 

این خبر را به اشتراک بگذارید