
جوانانی که برای تفریح به خانه سالمندان میروند

نوشته بود که« 5تا رفیق پسریم، ماهی یکبار با هم میرویم خانه سالمندان با پیرمردها چای میخوریم، فوتبال میبینیم، بخواهند حمامشان میکنیم، موهایشان را کوتاه میکنیم و ریششان را میزنیم و بعد از خوردن آخرین چای و میوه میزنیم بیرون. هم آنها کیف میکنند و هم ما احساس مفیدبودن میکنیم.» عکسهایشان را که نگاه کردم دهه هفتادی بودند. یکی برایشان نوشته بود: «دمتان گرم! چقدر نسل شما خوب است و چقدر خوب که حواستان به سالمندانی هست که خانوادههایشان آنها را فراموش کردهاند.» دیگری هم نوشته بود: «ای کاش حالا که کشور به سمت سالمندی میرود، از این دست کارها بیشتر ترویج شود. بالاخره آنها یک روزی مانند ما جوان بودند و تنها ماندن در سالمندی و پیری حقشان نیست.»