• چهار شنبه 22 مرداد 1404
  • الأرْبِعَاء 18 صفر 1447
  • 2025 Aug 13
چهار شنبه 22 مرداد 1404
کد مطلب : 261255
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/wmjPz
+
-

مردم به او «شهید زنده» می‌گفتند

روایت خواهر شهید مصطفی بیات از محبوبیت برادرش میان اهل محل و خانواده‌های محروم

گزارش
مردم به او «شهید زنده» می‌گفتند

ثریا روزبهانی - روزنامه‌نگار 

دوم تیرماه، آسمان کرج شاهد پرواز جهادگری بود که مردم کوی بهار در زمان حیاتش به او لقب«شهید زنده» ‌داده بودند؛ مصطفی بیات، پاسداری بی‌ادعا و خادم بی‌منت محرومان در حمله موشکی رژیم صهیونیستی به میدان سپاه کرج، به شهادت رسید. او نه‌تنها در سنگر دفاع از وطن که در میدان خدمت به مردم، شب و روز نمی‌شناخت. از پیگیری آسفالت معابر و برق‌کشی محله‌های کم‌برخوردار تا ساخت مدرسه و خانه برای نیازمندان، ردپای مصطفی در قلب کوی بهار مانده است. خواهر شهید مصطفی بیات از محبوبیت برادرش میان اهل محل و خانواده‌های محروم برایمان روایت می‌کند.

معصومه بیات، خواهر شهید مصطفی بیات، چند روزی به‌دلیل آماده‌باش و شرایط جنگی نتوانسته بود او را ببیند و از این‌رو تصمیم گرفت دوشنبه دیداری با برادر تازه کند، غافل از اینکه همان دوشنبه، دوم تیرماه، مصطفی با اصابت موشک‌های رژیم صهیونیستی به میدان سپاه کرج، راه آسمان را پیش گرفته بود: «ساعت از 11 گذشته بود که خبر حمله موشکی به میدان سپاه به گوشم رسید. چون محل کار مصطفی آنجا بود، دست و دلم لرزید. از همسرش سراغش را گرفتم، اما او هم بی‌اطلاع بود. چندین بار به تلفن همراهش زنگ زدم، اما در دسترس نبود. وقتی به محل رسیدم، ساختمان‌های اطراف میدان فرو ریخته و به تلی از خاک بدل شده بود. هرچه فریاد می‌زدم که «بگذارید جلوتر بروم، برادرم آنجاست»، مانع می‌شدند. لحظات دشواری بود.»

خادم‌الحسین بود
 به خانواده گفتند احتمالا همراه مجروحان به بیمارستان منتقل شده است. تمام خانواده بسیج شدند و بیمارستان‌ها را گشتند، اما نام ونشانی از مصطفی نبود. سری هم به معراج شهدای بهشت سکینه زدند و آنجا هم نتوانستند ردی از مصطفی پیدا کنند. خواهر شهید تعریف می‌کند: «3 روز از مصطفی بی‌خبر بودیم و امیدی به زنده بودنش نداشتیم تا اینکه اطلاع دادند پیکر برادرم را از زیر آوار بیرون آورده‌اند.»
خواهر شهید از سبک زندگی خانواده و مصطفی می‌گوید: «مادرم سخنران و مداح بود و مصطفی هم از همان کودکی در مجالس اهل‌بیت(ع) رشد کرد و خادم‌الحسین شد. او هر سال در ایام عزاداری‌ سالار شهیدان، روضه خانگی برپا می‌کرد و میزبان عزاداران بود. یکی از خصلت‌های نیک مصطفی، احترام گذاشتن به پدر و مادرش بود. او 36سال داشت و بسیار مؤدب و باوقار رفتار می‌کرد و هنگام ورود والدین به اتاق، حتماً برمی‌خاست. هرگز پیش پای پدر و مادرش دراز نمی‌کشید. نماز اول وقت را ترک نمی‌کرد و انس ویژه‌ای با قرآن داشت.»

شب‌های بدون مصطفی در کوی بهار 
شهید مصطفی بیات پس از فارغ‌التحصیلی و گذراندن دوره سربازی، در سپاه امام حسن مجتبی(ع) استان البرز مشغول به خدمت شد و اوقات فراغت خود را در مناطق محروم محمدشهر، به‌ویژه کوی بهار (تخت قشلاق)، وقف خدمت‌رسانی و انجام فعالیت‌های جهادی به مردم این منطقه کرد. معصومه بیات می‌گوید:«همه دغدغه‌اش آسایش مردم بود؛ از پیگیری برای آسفالت و برق روستا گرفته تا ساخت مدرسه برای بچه‌های استثنایی، ایجاد پارک برای کودکان و ساخت خانه برای نیازمندان. بعدها ریاست قرارگاه اجتماعی و سپس فرماندهی بسیج مسجد کوی بهار را برعهده گرفت و با «خانه برکت» در زمینه کمک به محرومان همکاری می‌کرد. اهالی در مراسم یادبودش می‌گفتند «محمدشهر تازه رونق پیدا کرده بود، حالا بعد از رفتنش چه کنیم؟»‌ همچنین او بسیاری از فعالیت‌هایش را در خفا انجام می‌داد و پس از شهادتش تازه از آنها باخبر شدیم. چند خانواده که کودکانشان با مادربزرگ زندگی می‌کردند و پدر و مادرشان طلاق گرفته یا فوت کرده بودند، شب‌ها چشم‌انتظار مصطفی بودند تا به آنها سر بزند و مشکلاتشان را مرتفع کند. آنها در مراسم‌ مصطفی حضور داشتند و می‌گفتند: اگر مصطفی شهید نمی‌شد، واقعاً حیف می‌شد. برای همین کارهای خیرخواهانه‌اش هم اهالی در زمان زنده بودنش به او لقب شهید داده بودند و می‌گفتند مثل شهدا برای مردم فداکاری می‌کند.»


 

این خبر را به اشتراک بگذارید