محمد عدلی
یکبار یکی از بستگان که در کار آزاد و ساختوساز است، پرسید در این اوضاع که بازر کساد است، کسب و کار شما چطور است؟ خروجی هر کاری از نظر او درآمد و میزان سود آن است. افزایش حاشیه سود برایش به معنی بهبود اوضاع است و افت درآمد مفهوم زنگ هشدار را دارد. خروجی فرهنگی و غیرمادی را به رسمیت نمیشناسد یا حداقل در تعریف شغل بهحساب نمیآورد.
سعی کردم بدون آنکه وارد جزئیات بشوم و نوع کار روزنامهنگاری را توضیح بدهم، جواب سؤالش را با زبان بازاری بدهم و سرسری از آن عبور کنم. گفتم اوضاع اقتصادی چندان روی کسب و کار ما اثر ندارد. اوضاع اقتصاد خوب باشد، مینویسیم خوب است؛ بد هم باشد مینویسیم بد است. فعل نوشتن سر جایش است و ما راوی خبر یا تحلیلگر آن هستیم. هوش هیجانیاش را با برق چشمها بیرون ریخت و با خنده گفت: «راست میگویی برای شما فرقی نمیکند. کاسبی خراب باشد، مینویسید خراب است و «مایه» را میگیرید؛ کاسبی خوب هم باشد مینویسید خوب است و باز «پول» را میگیرید. کاسبی شما سر جایش است». در پاسخ ماندم.
دنیای خبر برای خبرخوانها و خبرنویسها متفاوت است. تفاوت از جنس رویداد میآید و به واکنش متفاوت میرسد اما حسی که به برخی اخبار وجود دارد همگانی است. در این روزها همه از قیمت دلار و سکه حرف میزنند و بخشی از ذهنشان را به اخبار قیمتها در بازار طلا و ارز اجاره دادهاند؛ موضوعی که بیشتر ریشه در سیاست خارجی دارد تا اقتصاد و نگرانیها نسبت به آن متفاوت است. برخی از آینده اقتصادی خود هراس دارند و عدهای تحلیل آینده سیاسی را در این اخبار جستوجو میکنند. پمپاژ ناامیدی در متن گفتوگوها جا خوش کرده است. همه این افراد اما در زندگی روزمره خود با اخبار دیگری مواجه هستند که از آن دم نمیزنند. اتفاقهای خوب و امیدبخش نیز جریان دارد؛ تفریحها و سرگرمیها سر جایش است اما ترجیح میدهند از رویدادهای ناامیدکننده سخن بگویند. اظهار ناامیدی و غم راحتتر از ابراز شادی و امید شده است. انگار همه در اعلام اخبار خوب در یک رودربایستی جمعی قرار گرفتهاند.
اکسپلوره اینستاگرام را بالا و پایین میکند. جایی که نرم افزار براساس یک سری آیتمها برای صاحب اکانت، عکس و ویدئو دستچین کرده است. ویدئوها عموما به نزاعهای خیابانی اختصاص دارد؛خانمی که بر سر رعایت حجاب با شخصی دیگر، درگیر شده و از این درگیری فیلم گرفته برای ثبت در تاریخ؛ عدهای دور هم جمع شدهاند و شعار میدهند؛ دستفروشی با مأمور شهرداری بر سر بساطش دعوا میکند؛ خواننده امروزی، لب زدن در کنسرتش را با لحنی حق به جانب توضیح میدهد و به توهینکنندگان انتقاد میکند. در این میان یک ویدئو هم از دابسمش یک زوج جوان در مورد آهنگی ایرانی روی صفحه میآید تا در میان سیاهیها بدرخشد. میگویند نرم افزار براساس علاقهمندیهایی که کاربر با دنبال کردن صفحات مختلف نشان داده، این ویدئوها و اخبار را انتخاب میکند. انگار مخاطب خبرهای ناراحتکننده بیشتر است که عکسنوشتها و ویدئوهای تولید شده در این فضاها سیر میکنند؛ دنبالکنندههای فاز منفی تکثیر شدهاند.
برای روز خبرنگار به ساحت خبر روی آوردهایم و از اهالی تحریریه خواستهایم تا هرکدام یک خبر که این روزها ذهنشان را مشغول کرده انتخاب کنند و درباره آن بنویسند؛ این را که چرا این خبر نظرشان را جلب کرده در یادداشتهایی کوتاه ذکر کردهاند. ابتدا تصور میشد که با تعدادی یادداشت مواجه شویم که بهانه خبریشان، مشابه باشد؛ یادداشتهایی که به خبر گرانی دلار و سکه گره بخورد و از نگاههای مختلف به آن پرداخته شود.اما نتیجه متفاوت بود. خبرهای مهم برای تحریریهچیها آنی نبود که دائم در مکالمهها جایگاهی ثابت دارد. پس خبرهای دیگری هست که ذهنها را مشغول کرده و اهمیت آن برای خیلیها بیشتر از گرانی دلار و سکه است. شاید هم اعضای تحریریه خواستهاند متفاوت باشند و از موضوعی که توجه همه را جلب کرده گریزان شوند.
در دنیای تو ساعت چند است
چند روایت معتبر از دنیای خبرنویسها و خبرخوانها
در همینه زمینه :