سیدافشین امیرشاهی
چند روزی است که شاهد اعتراض مردم به گرانیها هستیم، اما چرا مردم باید صدایشان را در کف خیابان به گوش مسئولان برسانند؟ آیا راه دیگری وجود ندارد؟ پاسخ میتواند این باشد که وقتی رویههای رسمی جواب نمیدهد و رویههای غیررسمی نیز وجود ندارد به جامعهای میرسیم که بهطور دائم در مشکلات فرو میرود و بهمرور ناتوانتر و بیپناهتر میشود.
در چنین جامعهای ممکن است مردم مشاهده کنند که افراد دیگری از فرصتها و امکاناتی برخوردار هستند که از نظر آنها ناحق است. آنهایی که وضع اقتصادی بهتری دارند دسترسی راحتتری به ساختار سیاسی دارند و بهتر میتوانند مشکلات خودشان را حل کنند. پس در چنین جامعهای به وضعیتی میرسیم که از یکسو شرایط غیرقابل تحمل میشود و از سوی دیگر نیز نمیتوان با آن مقابله کرد. خشم و سرخوردگی حاصل چنین شرایطی است. طبیعی است که در این جامعه شاهد حجم انبوهی از شکایتها و گلایهها و نیز کینههای انباشتشده باشیم. در عین حال مردم سعی میکنند از طریق راههای رسمی ازجمله انتخابات با شرایط موجود مقابله کنند. ولی اگر این روش هم جواب ندهد سرخوردگی و بیپناهی آنها بیشتر از قبل میشود و خشم بیشتری را پدید میآورد که متوجه هنجارهای جامعه میشود. بنابراین اگر چه انتقاد مردم به گرانیها از انگیزههای نزدیک برخوردار است اما متغیرهای بلندمدتی هم دارد که ریشه آن با زمینههای اجتماعی مرتبط است.
اکنون میتوان گفت که زمان تغییر فرا رسیده است. مردم خواهان تغییر در حوزههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی هستند؛ تغییراتی که باید زودتر انجام میشدکه اگر میشد قطعا سادهتر بود، اما امروز نیز سادهتر از فردا خواهد بود.
مردم این روزها نگران هستند و کشور نیز در شرایطی قرار گرفته است که نمیتواند مانند گذشته و با روشهای قبلی مسائل و مشکلات خودش را حل کند، بهخصوص که ناامیدی و بیاعتمادی در میان مردم بهشدت تقویت شده است. پس تغییر جدی در سیاستها مهمترین تصمیمی است که میتواند مانع ادامه تجمعها و اعتراضهایی شود که ترسناک، ویرانگر و نابودکننده خواهد بود. مردمی که اعتراض میکنند شاید چشماندازشان برای آینده روشن و شفاف نباشد و ندانند سرانجام این انتقادشان به کجا ختم میشود. پس شرایط موجود نشان میدهد که باید به متغیرهایی توجه کنیم که تا امروز از آنها غفلت شده است وگرنه یأس و ناامیدی مردم میتواند عواقب ناگواری در پی داشته باشد.
صدای مردم نا امید
در همینه زمینه :