
5روز درجستوجویخانواده شهید
روایتی از تلاش پنجروزه يك برادر آتشنشان برای یافتن و شناسایی پیکرهای خانواده شهید باکویی

ثریا روزبهانی-روزنامهنگار
شهیددکترعلی باکوییکتریمی، استاد فیزیک هستهای و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس، بامداد جمعه ۲۳خرداد در حمله موشکی رژیم صهیونیستی به محله نارمک تهران، به همراه همسر و 2فرزندش به شهادت رسید. پیکر او، همسرش مونا باکویی و فرزند نوجوانش آرمین در قطعه شهدای آرامستان ساری به خاک سپرده شد اما پیکریاسمین دختر ۲۳سالهاش همچنان در انتظار تأیید نهایی آزمایش دياناي است. مختار باکویی، برادر مونا و آتشنشان فداکار بعد از 5 شبانهروز تلاش برای یافتن پیکر آنها کنار مزار خواهرش قول داد که یاسمین را هم به آنها برساند تا روح خواهرش آرام بگیرد.
صدای انفجار، کابوس یک شب تلخ
ساعت از 3گذشته بود که خانواده مختار از صدای انفجار از خواب پریدند. در حالی که تلویزیون خبر حمله رژیم صهیونیستی به تهران را پخش میکرد، همسر مختار تصویری از خرابی خانهای در محله نارمک را نشان داد و گفت: «این شبیه خانه خواهرت نیست؟» مختار باکویی، آتشنشان فداکار و برادر مونا باکویی، اتفاقات تلخ آن شب را اینگونه روایت میکند: «خانه خواهرم نما و معماری متفاوتی داشت. به همین خاطر با دیدن تصویر زیرلب یاحسین گفتم و خداخدا میکردم اتفاقی نیفتاده باشد. زمانی که پیکر آنها را پیدا میکردم با دیدنشان چهرهزنده آنها پیشرویم نقش میبست. مدام شماره موبایل آنها را میگرفتم، اما بیفایده بود. همکارهای ایستگاه آتشنشانی خودمان را دیدم و آنها میگفتند که تو برای چی اینجا هستی؟ الان که شیفت تو نیست، تند تکرار میکردم اینجا خانه خواهرم است و آنها ابتدا با تعجب باور نمیکردند.»
درجست و جوی پیکر یاسمین
او در ادامه میگوید: «پیکر آرمین نخستین جسدي بود که آن را در حیاط خانه پیدا کردیم. متأسفانه پیکر علی(داماد خانواده و شهید هستهای) را هم در همان محدوده یافتیم. او بسیار صدمه دیده بود. از همه بدتر پیکر خواهرم (مونا) بود که تقریبا ۲۰۰متر آن طرفتر بعد از برخورد به یکی از ساختمانها بیسر روی زمین افتاده بود و قابل تشخیص نبود. آنها را از روی نشانهایی که داشتند حدسی شناسایی کردیم. همکاران آتشنشانی میدانستند امکان دارد این پیکرها به خانواده من تعلق داشته باشد، به همین خاطر آنها را سریع داخل کاور قرار میدادند که آنها را نبینم. 3پیکر علی، آرمین و مونا پیدا شدند و آنها را برای تشخیص هویت به پزشک قانونی فرستادیم، اما همچنان از پیکر یاسمین خبری نبود.آرزویی جز این ندارم که هرچه زودتر یاسمین را به مادرش برسانم و جمع خانوادگیشان در قطعه شهدای ساری کامل شود.»
خواهری که همیشه همراه بود
مختار باکویی: خواهرم مونا سنگصبور من بود. همه جا میگفت: «داداشم آتشنشان است و نمیگذارد مشکلی برایم پیش بیاید»، اما صد افسوس که کاری از دستم برنیامد.
نخبهای با رؤیاهای بزرگ
یاسمین، دختر جوان و باهوش، دانشجوی کارشناسیارشد رشته مهندسی کامپیوتر بود. موضوع پایاننامهاش درباره اینترنت اشیا و بهینهسازی کاربرد دستگاههای هوشمند بود.
آرزویی که محقق نشد
آرمین، نوجوان 16ساله پرشور خانه، عاشق فوتبال بود. یک ساک پر از مدالهای قهرمانی و افتخار داشت. او در رشته تجربی درس میخواند و رؤیای پزشکشدن را در سرش میپروراند.