• یکشنبه 5 مرداد 1404
  • الأحَد 1 صفر 1447
  • 2025 Jul 27
سه شنبه 31 تیر 1404
کد مطلب : 259598
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/vogoX
+
-

قصه مامان بغدادی

نگاه
قصه مامان بغدادی

مریم جعفری؛ روایتگر روزهای جنگ

«مامان بغدادی» صدایش می‌زنند؛ نامی که تنها یک اسم نیست، قصه‌ای است از پایداری و عشق. او خواهر 3 شهید است و همسر شهید یحیی سیدی. سال‌ها پیش، در کوران دفاع مقدس، خانه‌شان پناهگاهی بود برای پشتیبانی از جبهه‌ها. آن روزها، هر گوشه خانه‌شان بوی مقاومت می‌داد و هر خشت آن، روایتگر ایثار بود.  30 سال از آن روزها گذشته بود و انتظار به درازا کشیده بود. بالاخره، پس از 3 دهه دوری، پیکر مطهر همسرش به خانه بازگشت. «زهرا بغدادی» با همان صلابت و آرامش همیشگی، از گذشته‌ای می‌گفت که پر بود از عشق و مراقبت: «زخم‌های شوهرم را خودم پانسمان می‌کردم. او همیشه می‌گفت که زودتر از موعدخوب شده، چون من پرستاری‌اش کرده بودم. من که پرستار نبودم، تجربه‌ای هم نداشتم. کتفش ‌ ترکش خورده بود. زخم‌ها را می‌تراشیدم و پانسمان می‌کردم. کلماتش، سادگی و عمق عشقی را نشان می‌داد که هیچ تجربه‌ای نمی‌توانست جایگزینش باشد.» 
درست در روز اول حمله رژیم صهیونیستی، غسالخانه معراج شهدا، برای شناسایی چهره شهدای زن، دچار سردرگمی شده بود. به یک «شیرزن» نیاز داشتند که بتواند پیکر مطهر بانوان شهید را برای وداع آماده کند. اذهان به سرعت سمت «مامان بغدادی» رفت. او که همیشه آماده جهاد هست، هر روز، با غسل شهادت، از شهریار خود را به معراج شهدا می‌رساند. می‌آید تا برای شهدا مادری کند و به خانواده‌های داغدارشان تسلاي ‌خاطر دهد. 
درست است که تمام خواهران خادم در معراج شهدا، هریک به نوعی، نور امید و آرامش هستند، اما قصه «مامان بغدادی» با آن صورت مهربان و آرامش بی‌اندازه‌اش، حکایت دیگری است؛ حکایتی که از عمق جان و روح او برمی‌خیزد و هر نگاه و هر کلامش، درسی است از صبر، ایثار و عشق بیکران.  وقتی ما دست و پایمان را گم می‌کردیم و نگرانی تمام وجودمان را می‌گرفت، مامان بغدادی با همان لبخند آرامش‌بخش کنارمان بود. تنها یک نگاه او کافی بود تا تمام دلهره‌ها فروکش کند. او نه فقط خادم شهدا که مادر معنوی همه ما بود. 

 

این خبر را به اشتراک بگذارید