
صیانت از تصویر ایران پیروز و مقتدر

احسان صالحی؛ کارشناس مسائل سیاسی
اینکه جنگ ایران با رژیم صهیونیستی و آمریکا برنده نداشت، ارزیابی دقیقی نیست. البته هر جنگی، تلخیهای زیادی دارد. عزیزانی در این جنگ از بین ما رفتند که یاد آنها هرگز از میان ما نخواهد رفت. اما خسارتها و آسیبها مانع از این نیست که با افتخار و گردن افراشته بگوییم جنگ تحمیلی 12روزه با پیروزی جمهوری اسلامی ایران خاتمه یافت. چرا؟
رژیم صهیونیستی و آمریکا با محاسبات مشخصی جنگ را آغاز کردند. محاسبه آنها این بود که ایران بر اثر سلسله تحولات سال گذشته بهخصوص ضربات وارد شده به بازوان منطقهایاش دچار ضعف شده و از این پنجره فرصت که زمان در جهت بسته شدن آن است باید برای وارد کردن ضربه نهایی به رأس محور استفاده کرد.
بر مبنای سناریوی دشمن، قرار بود با ضربه ناگهانی به فرماندهی و اجزاي عملیاتی برنامههای دفاعی و هستهای جمهوری اسلامی، امکان پاسخ متقابل از ایران سلب شود و با کلید خوردن فاز تحریک اجتماعی، گام بعدی به سمت براندازی یا تسلیم برداشته شود. آنچه از شواهد و اظهارات علنی مقامهای آمریکا و رژیم صهیونیستی برمیآید، از نگاه نتانیاهو، براندازی و از نظر ترامپ، تسلیم بیقید و شرط ایران، نتیجهای مطلوب و در دسترس بود.
ما در این جنگ آسیبهایی دیدیم اما به فضل و عنایت الهی، سناریوی خطرناک دشمن با فرماندهی تاریخی رهبر معظم انقلاب، آمادگی مخلصانه و مدبرانه نیروهای مسلح و انسجام و اتحاد ملت زیر پرچم ایران، بدل سنگینی خورد و بومرنگ جنگ طوری به سمت دشمن بازگشت که از روز چهارم، این صهیونیستها بودند که در پی واسطهتراشی برای توقف جنگ برآمدند. در این مقطع آمریکا با درک ضرورت نجات رژیم صهیونیستی آماده عملیات مستقیم شد. براساس آنچه رسانه آکسیوس(نزدیک به محافل امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی) 2روز پیش منتشر کرد ترامپ درحالیکه روز هفتم جنگ گفت 2هفته به ایران فرصت میدهم اما همان روز به نتانیاهو گفت که قطعا به ایران حمله خواهم کرد. ترامپ انتظار داشت که حمله آمریکا مسیر جنگ را به سمت تسلیم ایران تغییر دهد. بر همین اساس بود که در شبکه اجتماعی خود نوشت «تسلیم بدون قید و شرط». با این حال، زمان نشان داد نهتنها دستی برای تسلیم در تهران بالا نمیرود بلکه دستها برای ضربات سختتر به رژیم صهیونیستی و در نهایت پایگاه العدید همچنان روی ماشه است.
شکست واضح سناریوی براندازی و تسلیم باعث شد محاسبات و معادلات متخاصمین علیه ایران، نقش بر آب شود و معادلات جدیدی همچون در دسترس بودن و امکان ضربه به امنیت و اهداف راهبردی و منافع حیاتی رژیم صهیونیستی و آمریکا و شکستن هیمنه آنها در منطقه خلق شود. امروز هیچیک از مجامع جهانی خالی از گفتوگو درباره اقتدار ایران نیست؛ درحالیکه در خود آمریکا گفتوگوهای دامنهداری درگرفته که اگر قرار بود جنگ به این نقطه برسد اساسا چرا رژیم صهیونیستی و آمریکا خود را سنگ روی یخ کردند؟
جنگ در نقطه پیروزی ما متوقف شده است. اینکه در وقت توقف جنگ و هنگامه پیروزی نظامی، دیپلماسی و امر سیاسی است که قهرا باید فعالانه به صحنه بیاید و بتواند از پیروزی نظامی، برتری سیاسی بسازد، امری بدیهی و قطعی است. درخصوص چگونگی بهکارگیری ابزارهای سیاسی و دیپلماسی قاعدتا در سطح عالی کشور سیاستگذاری خواهد شد. اینکه ما در رسانه بخواهیم برای کشور خطمشی و دستور کار سیاسی تعیین کنیم همانقدر کاریکاتوری و ناصواب است که در طول جنگ برخی فعالان رسانهای و سیاسی که نه در طول عمر خود مشق جنگ کردهاند و نه اطلاعی از ظرفیتها و امکانات دوسوی میدان دارند، روزانه در بسترهای رسانهای خود، بانکی از اهداف را مشخص و فرماندهان و سربازانی را که زیر آتش دشمن مشغول طراحی و عملیات بودند، با ادبیاتی موهن بابت عمل نکردن به استراتژیهای خود مؤاخذه میکردند!
امر سیاسی، ادامه و شکل دیگری از جنگ نظامی است؛ همچنانکه در میدان نظامی، کسی حق ندارد دل مردم را از اعتماد به تدابیر و عملیات نظامی خالی کند، در صحنه سیاسی نیز نباید بهگونهای عمل کرد که حاصل آن بیاعتمادی افکار عمومی به سازوکار و عاملیتها باشد. القاي بیاعتمادی به سازوکارهای تصمیمگیری و کفایت مسئولان کشور ولو از سر دلسوزی باشد، در چارچوب نقشه کلان دشمن است. سیالیت شرایط ممکن است باعث اتخاذ تصمیمات سیاسی در روزهای آینده شود که برخی درباره منطق آنها دچار سؤال باشند. مسائلی چون مذاکره کردن یا نکردن، اموری نیستند که دستمایه نزاع سیاسی و دوقطبی کردن جامعه شوند. در شرایط حساس و جنگی، اعتماد به سازوکار تصمیمگیری و پرهیز از تشکیک در آن، امر بدیهی و عقلی است.
وظیفه کنشگران رسانهای، حفظ انسجام و اعتماد است نه مشوش و سردرگم کردن افکار عمومی. فعال رسانهای باید خود درصدد فهم منطق و حکمت تصمیمات برآید و سپس به وظیفه روشنگری، اطمینانبخشی و نشاندادن تصویر مقتدرانه از کشور و ملت ایران اهتمام ورزد؛ نه آنکه تشویش و ضعف تحلیلی خود را با ضریب چندبرابری به جامعه مخاطبش منتقل کند. مسئولان کشور نیز در قبال افکار عمومی وظیفهمندند؛ همچنان که در صدر این نوشته بیان شد، ایران امروز در نقطه پیروزی و اقتدار قرار دارد. لذا آنچه از زبان مسئولان کشور بهعنوان نمایندگان ملت منعکس میشود باید تابلویی از اقتدار و توانایی باشد. سخن گفتن از خاستگاه اقتدار، به معنی جنگطلبی یا تحریک طرف مقابل نیست بلکه یعنی در هر گفتوگو و خطابهای باید روایت فتح ملت و عجز دشمن از تسلیم ایران و کابوس شدن رؤیاها و توهمات آنها در صدر باشد.
دیپلماسی عمومی باید فعالتر از همیشه از هر ابزاری که قادر به بازتابدادن توأمان اقتدار و مظلومیت ملت ایران است بهره بگیرد. ابتکارهای رسانهای چون اهرمسازی از طیف مخالف جنگ در طرفداران ترامپ که مصاحبه اخیر رئیسجمهور با کارلسون نیز با این هدف انجام شد، قابل تحسین است اما در همه این ابتکارات و تلاشها نباید از این واقعیت اغماض شود که آنچه در نهایت دشمن را عقب راند و برای آتشبس به التماس انداخت، قدرت جمهوری اسلامی ایران بود. جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و لبنان پیش روی ماست. اگر ما قادر به پاسخ سریع و سهمگین نبودیم و ضربات کاری ما به مراکز حساس و حیاتی دشمن آنها را مستأصل نمیکرد، هیچ دلیلی برای توقف جنگ نمیدیدند.