نگار حسینخانی
هنوز سخنان کشدار و گوهربارش از حافظه شنیداریمان پاک نشده که درباره درست صحبت کردن در صفحه اینستاگرامش داد سخن داده است. پایش آنور آب نرسیده حامی، حقوق انسانها شده و از محیطزیست صحبت میکند. انگار نه انگار تا دیروز ماشینش را جارو میکرد و به خیابان میریخت بعد اسمش را میگذاشت اعتراض. نیلوفر، که چند سالی است در کانادا زندگی میکند میگوید: کمتر با ایرانیهای مقیم آن کشور رفتوآمد میکند. او میگوید: بسیاری از ایرانیها وقتی در کشوری دیگر با هم ارتباط دارند، رفتارهای ناشایستی که او همواره از آن گریزان بوده را از خود نشان میدهند، درحالیکه دور از هم آدمهای بهتر و قانونمدارتری هستند. بعد برای تکمیل کردن صحبتهایش به برنامه تلویزیونی یکی از شبکههای فارسی زبان اشاره میکند که برای صرف شام دور هم جمع میشوند. او میگوید: کمتر شرکتکنندهای را دیده که رفتار نرمالی در این برنامه از خود نشان دهد. اما واقعا چرا همیشه مرغ همسایه برایمان غاز است؟ چه اتفاقی میافتد که بسیاری از رفتارهای نادرستمان در کشورهای دیگر فرصت ظهور و بروز پیدا نمیکند و بهطور کلی چرا ما در کشورهای دیگر انسانهای بهتری هستیم؟
سیدمحمد سیدمیرزایی- جامعهشناس- میگوید: «بسیاری از رفتارهای زشت و ناپسند در ایران عادیسازی شده است. مردم در ترافیک به هم فحش میدهند. به راحتی با هم درگیر میشوند. این رفتارها هرچند در جامعه خودی امری پذیرفته شده است، اما بیرون از ایران نظارتهایی وجود دارد و بهراحتی نمیتوان هنجارشکن بود. از سویی افراد در کشورهای دیگر کمتر خود را در معرض گزند قرار میدهند و سعی میکنند شمایل مطلوبتری از خود نشان دهند تا درگیر مقابله با قانون نشوند». سیدمیرزایی معتقد است: قانون نانوشتهای بین مردم در خارج از ایران وجود دارد که هر مهاجر، توریست و شهروند جدیدی را ملزم به رعایت آن میکند.
اما همین پنهانکاری در بروز رفتار ناشایست در جامعه غریبه گاهی چندان به رفتار فرد تبدیل نمیشود، بلکه دوام آن تا زمانی است که فرد دوباره در بستر گذشته قرار بگیرد. مثلا وقتی این افراد در کشوری دیگر در جامعه کوچکی از هموطنان خود قرار میگیرند، همان رفتار را نشان میدهند. سیدمیرزایی درباره بروز رفتار ناشایست پس از شعار دادن درباره آن میگوید: «ما تداعیکننده رفتارهایی در مواجهه با هم هستیم. انگار بروز رفتار درست در جامعه، بیرون از ما جریان دارد و درونی نشده. البته واکنشهایی که بهعنوان عادتهای زشت از آن یاد میکنیم، تربیتی است و وقتی قانونگذار و آموزشدهنده قوانین را میشکند، نمیتوان منتظر اتفاقات خوشایندی بود. در این جامعه تربیت امری انتزاعی خواهد بود». او به نمونهای که در جامعه با آن مواجهه شده اشاره میکند و معلمی را مثال میزند که در خیابان در حال معرفی چراغ راهنمایی به دانشآموزان و کاربرد آن است این اتفاق درحالی رخ میدهدکه بچهها هاج و واج به عبور و مرور عابران پیاده از چراغ قرمز نگاه میکنند. سیدمیرزایی میگوید: آموزهها خوب است اما عملا رفتار گونهای دیگر اتفاق میافتد.
غازهای همسایه
چرا بیرون از ایران آدمهای بهتری میشویم؟
در همینه زمینه :