
نفسگیرترین مأموریت
ناگفتههای جستوجوی بالگرد رئیسجمهور شهید از زبان آتشنشانان تهران در تلویزیون اینترنتی همشهری

پروانه بهرام نژاد-دبیر گروه شهری
درست یک سال از روزی که مردم ایران با چشمان نگران خبرها را پیگیری میکردند و برای سلامت مسافران بالگرد رئیسجمهور دست به دعا برداشته بودند میگذرد؛ روزی که خبر شهادت سرنشینان بالگرد رئیس جمهور، ایران را عزادار کرد. روایت روز حادثه تابهحال بارها از زبان افراد مختلف شنیده شده است. اما این بار در نخستین سالگرد شهادت آیتالله سیدابراهیم رئیسی و دیگر شهدای خدمت، قدرتالله محمدی، مدیرعامل سازمان آتشنشانی تهران و جلال ملکی، سخنگوی این سازمان بهعنوان نخستین افرادی که از تهران خودشان را به محل حادثه سقوط بالگرد رئیسجمهور شهید رساندند، جزئیات این روز تلخ، عملیات جستوجو و یافتن پیکر شهدای خدمت را در تلویزیون اینترنتی همشهری روایت میکنند.
ساعتهای بهت و امیدواری
ملکی: ما اشراف دقیقی روی منطقه محل وقوع حادثه نداشتیم. پیش از این در سال1382 که در منطقه هریس و ورزقان زلزلهای رخ داده بود، بهمدت یک هفته با تیمهای عملیاتی، در مناطقی با فاصله از محل سقوط بالگرد رئیسجمهور حضور پیدا کرده بودیم؛ اما شرایط منطقه نسبت به قبل تغییر کرده بود.
شاهدان صحنه شهادت
ملکی: وقتی ما به محل حادثه رسیدیم، وسعت سوختگی به اندازه وسعت بالگرد بود. برای ما محرز شد که انفجاری در کار نبوده چون اطراف محل سقوط، درختان نسوخته بودند. ما بهعنوان تیم اول برای ارزیابی رفته بودیم. تیم بعدی در تماسی اعلام کرد که تازه با تجهیزات به فرودگاه رسیدهاند. هوا روشن شده بود و مردم کمکم جمع میشدند؛ بنابراین نمیتوانستیم صبر کنیم و منتظر تیم دوم بمانیم. کاورهای زیپدار به دستمان رسید و بلافاصله با همان حداقل امکانات موجود، با احتیاط کامل و بدون آسیبزدن به صحنه حادثه، پیکرها را پوشاندیم. پیکرها را با کمک اهالی، نیروهای نظامی و هلالاحمر آماده انتقال کردیم. محل عملیات دقیقا در دل مه قرار داشت. باید پیکرها را در مسیری با شیب زیاد به طرف جادهای که 400متر بالاتر قرار داشت میبردیم. اگر شدت مه آنقدر زیاد نبود، بالگرد زودتر پیدا میشد.
عملیات دشوار جستوجو
ملکی: منطقه بسیار صعبالعبوری بود. حدود ساعت 2:30صبح به منطقه جنگلی و معدن سنگون رسیدیم. نیمههای شب بود و خودمان هنوز نمیدانستیم دقیقا کجا قرار داریم. موقع بالارفتن با گروهی موتورسوار روبهرو شدیم که با موتورهای سنگین کوهنوردی در حال پایینرفتن از مسیر بودند. آنها گفتند که در آن مه غلیظ، دودی را مشاهده کردهاند و تصور میکنند حادثه در آن نقطه اتفاق افتاده باشد. ما به همراه چند نفر محلی در یک تیم بعد از پارککردن خودروها، پیاده به طرف محل حادثه حرکت کردیم. شیب زیاد جنگل، بارندگی شدید و گلآلودگی زمین، پوشش گیاهی فشرده و مه غلیظ، راهرفتن را بسیار سخت و کند میکرد. تلفن همراه بهسختی آنتن میداد. تا اینکه 3ساعت بعد با روشنشدن هوا، یکی از قطعات بالگرد پیدا شد و فهمیدیم که به محل حادثه نزدیک شدهایم. کمی بعد پشت درختان دیدیم که چند نفر از هلالاحمر و گروههای دیگر به محل حادثه رسیدهاند. ما نخستین گروه عملیاتی بودیم که به محل رسیدیم.
ارزیابی یک رویداد تلخ
ملکی: علتیابی حادثه در تخصص نیروهای نظامی و کارشناسان پروازی است؛ اما ارزیابی عملیاتی نشان میداد منطقه حادثه از آخرین روستا هم فاصله زیادی دارد. در همان وضعیت دشوار، همه نیروها با تمام توان مشغول کار بودند. یک ثانیه هم جستوجو متوقف نشد. تا قبل از رسیدن به محل حادثه اخبار را رصد میکردیم تا از مسیرهای تکراری حرکت نکنیم. مسیر بهشدت خطرناک و سخت بود. حتی با لباسهای سهلایه عملیاتی از تیزی خارها در امان نبودیم. با همه این دشواریها تاکتیکهای عملیاتی جواب داد و توانستیم به محل حادثه برسیم. حادثه از نظر وسعت و پیچیدگی دستکم برای آتشنشانی تهران در مقایسه با حوادثی مانند متروپل و پلاسکو آنقدر بزرگ نبود؛ اما تمام دنیا در حال رصد این حادثه بود و این از نظر روانی فشار زیادی به نیروهای امدادی وارد میکرد. صفر تا صد این عملیات را، مثل همه حوادث و بحرانهای دیگر، آتشنشانان، نیروهای امدادی و نظامی کشور خودمان انجام دادند.
ساعتهای بهت و امیدواری
محمدی: تا نیم ساعت یا یک ساعت اول حادثه هنوز امید وجود داشت. چند فرضیه اولیه مطرح بود، مثل اینکه بالگرد در جایی دیگر فرود آمده یا اگر دچار سانحه شده، اتفاق حادی رخ نداده باشد. اما بعد از تماسی که مبنی بر جدیبودن حادثه با من گرفتند، سریع تیمهای امداد و نجات را آمادهباش دادیم و با تجهیزات کامل به طرف محل حادثه حرکت کردیم. نیروها و تجهیزات را زمینی فرستادیم. پروازها به طرف ورزقان هم محدود بود. با کمی تأخیر به طرف محل حادثه پرواز و عملیات جستوجو را آغاز کردیم.
عملیات دشوار جستوجو
محمدی: وقتی رسیدیم، با صحنه دردناک و غمانگیزی روبهرو شدیم. بالگرد بعد از برخورد با درختان متلاشی و دچار حریق شده بود؛ اما انفجاری رخ نداده بود. پیکر شهید رئیسی و سیدموسوی در گوشه ضلع شمالی افتاده بود. پیکر دیگران در مرکز سقوط در دایرهای با شعاع 10متر قرار داشت و شهید آلهاشم، در فاصله 25متر پایینتر، در شیب زیر درختان پیدا شد. ابتدا از این فاصله تعجب کردیم؛ اما بعد باخبر شدیم که ایشان تماس تلفنی برقرار کرده و خودش این مسافت را طی کرده است. او در لحظات اولیه سانحه تلفن همراه خلبان را در حال زنگخوردن پیدا کرده و بعد تماس گرفته بود. از معاونت اجرایی رئیسجمهور با ما تماس گرفتند که انتقال پیکرها را با سرعت بیشتری انجام دهیم. مردم محلی که به محل حادثه رسیدند، برای نخستینبار این صحنههای غمانگیز و پیکرهای سوخته را میدیدند. همه در بهت فرو رفته بودند. در ساعات اولیه عملیات، 8پیکر داشتیم که باید آنها را به آمبولانسها میرساندیم. شیب زیاد و صعبالعبوربودن مسیر باعث شده بود 100نفر درگیر این انتقال باشند. بهسختی به جاده و محل استقرار آمبولانسها رسیدیم تا پیکرها به تبریز انتقال پیدا کند.
شاهدان صحنه شهادت
محمدی: شرایط خیلی ویژه بود. بارندگی، برودت هوا، مه غلیظ و تاریکی، کار را دشوار کرده بود. جادههای خاکی بعد از بارندگی خطرناک شده بود و خودمان هم ممکن بود دچار حادثه شویم. بااینحال هدفی که داشتیم باعث شد همه خطرات را فراموش کنیم. مردم، گروههای امدادی و نظامی را میدیدیم که با دل و جان به طرفی میدوند و دوست دارند زودتر به محل حادثه برسند. ما از سمت شرق از مسیرهایی با شیب تند، بهسختی مسیر را طی کردیم. 15نفر بودیم و گاهی همدیگر را گم میکردیم. بهسختی با ستاد فرماندهی تماس میگرفتیم و موقعیت خودمان را اعلام میکردیم تا اگر اتفاقی افتاد به ما دسترسی داشته باشند. ساعت 5و 10دقیقه نخستین گروه از محلیها رسیدند و 10دقیقه بعد، من صدای همهمه نامفهومی شنیدم. وقتی قسمتی از در بالگرد را پیدا کردم، به همراهان گفتم که این قطعه بر اثر سقوط پرتاب شده است. 100متر جلوتر به محل حادثه رسیدیم.
ارزیابی یک رویداد تلخ
محمدی: توپوگرافی محل حادثه، قلهای بود که از دره تا محل سقوط بالگرد با درختان انبوه پوشیده شده بود؛ اما در ارتفاع بالاتر، به دشتی پوشیده از بوتهها تبدیل میشد. اگر بالگرد فقط چند دهمتر بالاتر سقوط میکرد، جنگل تمام میشد و خیلی زودتر میتوانستیم به محل حادثه برسیم. همین شرایط در سقوط بالگرد نقش داشت؛ بهطوریکه اگر بالگرد میتوانست 150متر به مسیر ادامه دهد، از مه خارج میشد و شاید سقوط نمیکرد. وضعیت آبوهوا در آن 2روز عجیب بود، باران و برفریزه میبارید و مه غلیظ در تاریکی هم تمام نمیشد. با همه این شرایط سخت، همه پای کار آمدند حتی کسانی که هیچ وظیفهای نداشتند. همه به عشق رئیسجمهور و خدمتگزاران نظام، ساعتها در شرایط سخت، بیخوابی و گرسنگی را تحمل کردند تا با همدلی هم، محل سقوط پیدا شود. در روزهای بعد، تشییع میلیونی پیکر رئیسجمهور شهید نشان داد وقتی دل و زبانت برای مردم باشد، برای همه محبوب میشوی.