• شنبه 27 اردیبهشت 1404
  • السَّبْت 19 ذی القعده 1446
  • 2025 May 17
شنبه 27 اردیبهشت 1404
کد مطلب : 255338
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/58JmR
+
-

دام کاپیتان قلابی برای سرقت از دختران دم‌بخت

دام کاپیتان قلابی برای سرقت از دختران دم‌بخت

مرد شیاد با شناسایی دختران پولدار در اینستاگرام خودش را کاپیتان کشتی معرفی می‌کرد و دست به سرقت‌های میلیونی می‌زد.
به گزارش همشهری، تحقیقات برای دستگیری این مرد شیاد با شکایت مرد میانسالی که می‌گفت دخترش به نام آلما ربوده شده، آغاز شد. این مرد توضیح داد که مردی نقابدار در مقابل خانه‌شان به دختر 19ساله او حمله و وی را به زور سوار ماشین کرده و با خود برده است. به‌گفته این مرد، چند روز قبل‌تر نیز، زمانی که آنها در مسافرت بودند، دزدان به خانه‌شان دستبرد زده و بیش از 5میلیارد تومان پول و طلا دزدیده بودند.‌با ثبت این شکایت، تیمی از مأموران پلیس وارد عمل شدند.  آنطور که خانواده آلما می‌گفتند او به‌تازگی با جوانی که کاپیتان کشتی بوده، آشنا شده و قصد ازدواج با یکدیگر را داشته‌اند. در این شرایط، تحقیقات روی جوان خواستگار متمرکز و مشخص شد که او یک کلاهبردار است. وی نه‌تنها کاپیتان کشتی نبود، بلکه تا سیکل بیشتر درس نخوانده و مجرمی سابقه‌دار بود. همین کافی بود تا مأموران  او را دستگیر کنند. وی اعتراف کرد که آلما را در خانه‌باغی در اطراف تهران زندانی کرده و به این ترتیب دختر جوان آزاد شد.‌متهم به سرقت از دختران دم‌بخت در نقش کاپیتان کشتی اعتراف کرده و تحقیقات از او  ادامه دارد.

گفت و گو
مرد هزار چهره

کاپیتان قلابی مجرمی سابقه‌دار است که به‌گفته خودش لباس‌های شیک می‌پوشید و خودرو‌‌های مدل بالا اجاره می‌کرد تا دختران پولدار را فریب دهد. گفت‌وگو با او را بخوانید.
خودت را معرفی کن؟
من هزار تا اسم دارم؛ از کیوان و آرش گرفته تا میلاد و کامران. اسم واقعی و ثابتی ندارم!
مواد مصرف می‌کنی؟
گاهی گل و شیشه می‌کشم.
پرونده‌ات نشان می‌دهد که سابقه‌داری؟
درست است. تخصصم سرقت منزل است. 3،2مرتبه دستگیر و زندانی شده‌ام، اما این‌بار تصمیم گرفتم شگردم را عوض کنم. نقشه‌ جدیدم این بود که خودم را خواستگار جابزنم و از خانه دختران پولدار سرقت کنم.  در مرحله اول، طعمه‌هایم را در اینستاگرام شناسایی می‌کردم. سپس می‌گفتم کاپیتان کشتی هستم؛ حتی چند عکس هم که داخل کشتی گرفته بودم، برایشان می‌فرستادم تا حرفم را باور کنند. سر قرار لباس شیک می‌پوشیدم و ماشین مدل بالا اجاره می‌کردم.  وقتی اعتمادشان جلب می‌شد، راهی پیدا می‌کردم برای سرقت دسته‌کلید خانه‌شان؛ مثلا اگر رستوران بودیم، طعمه‌ام برای چند دقیقه به سرویس بهداشتی می‌رفت و من دسته‌کلید را برمی‌داشتم. مرحله آخر این بود که منتظر می‌ماندم آنها به مهمانی یا سفر بروند. شبی که موقعیت جور بود، وارد خانه‌ها شده و اموال قیمتی را به سرقت می‌بردم.
نمی‌ترسیدی شناسایی شوی؟
صورتم را می‌پوشاندم. حواسم جمع بود که سرنخی به‌دست پلیس ندهم.
اما نقشه سرقتی که کشیدی به گروگانگیری منجر شد؟
من قصد گروگانگیری نداشتم. آخرین طعمه‌ام، دختری باهوش بود و فهمید که من به خانه‌اش دستبرد زده‌ام. معمولا وقتی به خانه‌ای دستبرد می‌زدم، چند وقت بعد هم، خطم را عوض می‌کردم و سراغ طعمه بعدی می‌رفتم. این آخری گفت آمار مرا درآورده و می‌خواهد مرا لو بدهد. از دستگیری ترسیدم؛ به همین دلیل تصمیم گرفتم او را گروگان بگیرم و تهدیدش کنم تا از ترس جانش به کسی حرفی نزند. می‌خواستم او را رها کنم؛ چون به دروغ به من گفته بود خانواده‌اش سفر هستند و یک هفته دیگر برمی‌گردند. با خود گفتم کسی متوجه نخواهد شد، اما اشتباه تصور می‌کردم.
شغلت چیست؟
الان که بیکارم، اما قبلا در باربری کار می‌کردم. به‌خاطر اعتیادم اخراج شدم و بعد در مسیر سرقت قرار گرفتم. از آنچه می‌ترسیدم سرم آمد و حالا باید دوباره به زندان بروم.


 

این خبر را به اشتراک بگذارید