
عملیات شبانه و حربههای دفاعی مخصوص

تا سایه انداختن سیاهی شب چندان نمانده و اسماعیلی باید عنوان «ریاست اداره ساماندهی آسیبهای اجتماعی شهرداری تهران» و لباسهای اتوکشیدهاش را کنار بگذارد و همراه اکیپ گشت جمعآوری معتادان متجاهر، راهی کورهپزخانه شود. ضابط قضایی هم مددکاران و عوامل اجرایی تیم را همراهی میکند، ولی اسماعیلی و همکارانش خوب میدانند که وقتی به پاتوق شبانه معتادان متجاهر شبیخون میزنند، باید برای هر اتفاق غیرمنتظرهای آماده باشند؛ شاید این میزبانان نامهربان نشئه و خمار با سلاح سرد یا گرم از آنها استقبال کنند، شاید وقتی برای جلوگیری از فرار، دستبند پلاستیکی را به دستانشان میزنند، تیزی پنهان در مشت را با شگرد خاص خود در دست آنها فرو ببرند تا عمری با کابوس ابتلا به ایدز دست و پنجه نرم کنند، شاید با پاشیدن خاک در چشمهایشان نعمت بینایی را از آنها بگیرند و...