
پیشروی سینمای کمدی عقبنشینی سینمای اجتماعی
سیدجمال ساداتیان و رحمان سیفیآزاد در تلویزیون همشهری از شرایط حاکم بر سینمای ایران گفتند

گروه 24: سال گذشته بیش از ۳۴میلیون بلیت در گیشههای سینمای ایران فروخته شده که بیش از ۲۴میلیون آن برای فیلمهای کمدی بوده است. از دوران همهگیری به این سو سیاست اکران بعد از ترکاندن گیشه با «دینامیت» تداوم آتشبازی با پژمان جمشیدی تا آخرین جرقه است. استدلال تداوم سریال «بخندان و بفروش» همگرایی مدیران سالنها و مخاطبان در تولید و مصرف فیلمهایی است که فراغت مخاطب از مشکلات اقتصادی عمومی و تنگناهای مالی فردی را فراهم کنند؛ چون سالن تاریک خندان باعث فراموشی هم میشود. 4سال از واکسن زدن جهان میگذرد، اما سینمای ملی هنوز سرفه دارد و خالی شدن سالنها تجویز نمیشود. در این برنامه عنوان شد که تعطیل شدن تولید و نمایش انواع فیلم تلخ و هشداردهنده و تداوم فیلم شیرین و خوابکننده تا کی ادامه خواهد داشت؟ چگونه سینمای معتاد به مصرف سکانس قر و اطوار را به حالت عادی برگردانیم؟ سینمای ایران فقط باید نان فراموشی قیمت نان را بخورد؟علیرضا محمودیاین پرسشها را در میزگرد تلویزیون همشهری با سید جمال ساداتیان و رحمان سیفی آزاد درمیان گذاشت که گزیده ای از پاسخهای این دو تهیهکننده را پیش رو دارید.
گردش مالی یک سال سینمای ایران کمتر از گردش مالی یک ساعت بازار بورس است
سیدجمال ساداتیان: بهنظرم اینکه میگویند کمدی حال مردم را خوب میکند، استدلال درستی است. در کل باید بگویم هر موضوعی را از هر زاویهای میتوان نگاه کرد و در هر حوزهای هر کسی میتواند از منظر و دانش خود به آن نگاه کند. واقعیت جامعه ما این است که 90میلیون نفر جمعیتبا همین تعداد طرز تفکر داریم. یک بخشی طرفدار تئاتر آزاد هستند که حوصله تئاتر کلاسیک را ندارند. در سینما هم اینگونه است. در حوزه سینمای اجتماعی هم ما طرفداران این ژانر را داریم، اما این سؤال وجود دارد که در حوزه اجتماعی جامعهای ملتهب داریم که باید بدانیم نویسنده از کجا الهام میگیرد و برای چی مینویسد.
طنز تکلیفش مشخص است، اما در ژانرهای اجتماعی با توجه به زیاد بودن سوژهها هیچوقت دست نویسنده باز نبوده است. در این حوزه باید محصولی تولید شود که مورد پسند مخاطب باشد. فیلمهای اجتماعیای که الان ساخته میشوند تا چه اندازه سخنگوی مطالبات مردم هستند؟
ما محصول را تولید میکنیم که مخاطب داشته باشیم؛ به همین دلیل برندینگ ایجاد شده است. باید سلیقه مخاطب را درنظر بگیریم تا یک اثر فرهنگی ایجاد شود. این همه فیلم سفارشی یا ارگانی با پول زیاد ساخته میشود و بعد بلیت مجانی میدهند، دروازه هم خالی میماند تا فیلم گل بزند، اما در نهایت توپ اوت میشود. در فیلمسازی ارگانی کلی تجربه کردیم، اما همچنان هزینه میدهیم تا فیلم سفارشی بسازیم. وقتی مردم فیلم اجتماعی تماشا میکنند حتما دغدغههایشان در آن مطرح میشود؛ بهطور مثال در سالی که نوروز بود، «متری ششونیم» اکران شد، اما خیلیها رفتند و فیلم را دیدند. فیلم اجتماعی که با مخاطبش سمپاتی پیدا کند و ارتباط بگیرد، بهطور حتم تأثیرات اجتماعی خود را دارد.
من هیچوقت فروش فیلمهای طنز را تخطئه نمیکنم، اما همیشه دلواپسی کاذب باعث ایجاد خودسانسوری در عرصه فیلمسازی اجتماعی میشود. سینما مانند بچهای است که باید بگذاریم رشد طبیعی خود را داشته باشد. در خلق یک اثر هنری باید دست سازنده باز گذاشته شود و نباید سرکوبش کنیم. ما سینمای 45سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را تجربه کردیم و میگویند 40سالگی سن بلوغ است و این را سپری کردیم؛ پس چرا سینما را در تنگنا قرار دادهایم؟ این تنگنا به مدیریت فرهنگی فشار وارد میکند و او هم برای حفظ میز و خوشایند مدیران بالادستی به فیلم طنز میرسد. به هر حال باید با 800سالن سینما اقتصاد را بچرخانیم.
این ناترازی در اکران هم دیده میشود. عدالت این نیست که به همه یک پرس غذا بدهیم، باید براساس ظرفیت کمک شود. ما یک آییننامه اکران داریم، اما این نکته هم هست که وقتی کسی فیلمش را اکران نمیکند یک فیلم برای چرخه اکران فیلمش در اکران میماند. باید مدیران فرهنگی جسارتی در تولید فیلمهای اجتماعی و کمدی بهوجود بیاورند تا دست سازنده باز شود و این ناترازی اکران از بین برود. مدیران فرهنگی باید به هنرمندان اعتماد کنند.
سینمای ما سال گذشته 2هزار میلیارد فروخته و این تنها گردش مالی یک ساعت بورس است. باید شرایط به سمتی برود که همه به سینما بروند. اگر مردم به سینما بیایند، سینما در چرخه اقتصادی موفق و از کمک دولت بینیاز میشود و میتواند روی پای خودش بایستد. باید شرایطی فراهم شود که همه سینما بروند. اگر تماشاگر باشد و فیلم بفروشد، نیاز به حمایت نداریم. چرا بر سر سینما زدیم که دولت باید کمک کند؟ وقتی مردم سینما را دوست داشته باشند، آنقدر پول میدهند که بتواند روی پای خودش بایستد.
در حوزه فرهنگی در ناترازترین حالت ممکن هستیم
رحمان سیفیآزاد: دلیل اینکه فیلمهای کمدی مورد توجه هستند، حال بد مردم نیست، بلکه دلیل مهم این است که فیلم اجتماعیای که رنگ واقعی از زندگی مردم داشته باشد، ساخته نمیشود. ما اگر فیلم اجتماعی خوب داشته باشیم، حتما با فیلمهای کمدی در فروش رقابت دارد؛ مانند زمانی که فیلم «جدایی نادر از سیمین» با «اخراجیها» اکران شد و در فروش رقابت داشت.
سینمای کمدی بهدلیل اینکه از نگاه مسئول فرهنگی کمخطر تلقی میشود، آزادی بیشتری در تولید و اکران دارد. شوخیهای جاری گاهی خارج از آداب اجتماعی ماست، اما بهراحتی در فیلمها گفته میشوند به این بهانه که حال مردم خوب شود و اقتصاد سینما بچرخد. بهنظرم بیشتر دخالت اشتباه مدیریت فرهنگی است که باعث شده این گزاره طرفدار بیشتری داشته باشد.
اگر بخواهیم درباره فیلمهای اجتماعی صحبت کنیم این نکته قابل تامل است؛ تا زمانی که فیلمسازان اجتماعی ما به غلط محملی برای نگاه خود بسازند، مشکلات در عرصه فیلمسازی اجتماعی وجود دارد، اما زمانی که دغدغههای اصلی اجتماعی داشته باشیم، اگر درست و بدون سوگیری هدفمند این فیلمها به نمایش دربیایند و در آن قصهگویی درستی انجام شود، سینمای اجتماعی هم حرف اول را میزند و در کنار اکران فیلم کمدی میتواند توازن داشته باشد و رقابت درست ایجاد شود.
مگر حال آدم با خنده خوب میشود؟ آیا حرف جدی یا دیدن قهرمان در یک درام اجتماعی حال مردم را خوب نمیکند؟ بهنظرم این گزاره اشتباه است که حال مردم فقط با خنده خوب میشود،همانطور که ارسطو 2هزار سال پیش کاتارسیس را مطرح کرد؛ اینکه باید به همهچیز بخندیم، اشتباه است؛ میشود با کشف و شهود حال خوب داشته باشیم. همانطور که گفتم یک قهرمان اجتماعی میتواند نتیجه بهتری از یک فیلم کمدی داشته باشد.
مسئولانی که فیلم ارگانی میسازند به اشتباه پول تکتک ما را خرج میکنند و حتی خود سینمادار هم معتقد است که اکران فیلم ارگانی هیچ صرفه اقتصادی ندارد. این فیلمها ساخته میشود؛ چراکه نمونه گلخانهای الگو میخواهند. میخواهند قهرمان بسازند، اما تعریف را نمیدانند و آدرس اشتباه میدهند. این سؤال هست که ارگانی که با هزینههای بالا از سرداری فیلم میسازد با ساخت فیلم درباره سردار در بخش خصوصی یکسان است؟ تمام قهرمانان ما فرشته و تکساحتی هستند و این موضوع برای تماشاگر امروز باورپذیر نیست. در نهایت پول دور ریخته میشود و اثرسنجی وجود ندارد. سینمادار سانس فیلمها را کاهش و به سینمای کمدی میدهد. زمانی که سینما حیات طبیعی نداشته باشد، آنگاه همین
سینمای ارگانی مانند صنعت خودروسازی که بیشترین هزینه صرفش میشود، ارابه مرگ سینمای جدی و اجتماعی ایران میشود. در نهایت نتیجهگیری اثرات فرهنگی در صفرترین حالت ممکن
قرار میگیرد.
در حوزه فرهنگی در ناترازترین حالت ممکن هستیم و فرهنگ جامعه از تعادل خارج شده و بر شاخههای دیگر هم تأثیر گذاشته است. این ناترازی در تربیت بازیگر نیز دیده میشود؛ در حوزه بازیگر کمدی هم دیگر بازیگر جدید نداریم و همه سن بازیگریشان بالاست که مقصر رسانه ملی است.بازیگران ما در دهه 80با تلویزیون و سریالهایش شناخته شدند، اما الان چند بازیگر جدید و توانا داریم که جای قدیمیها را بگیرند؟