نگاهی به فلسفه نور در معماری ایرانی
مقرنس؛ چلچراغی از نور در محراب خانه و مسجد
مهران مصفا
مقرنس از زیباترین عناصر معماری اسلامی است؛عنصری چشمنواز که ترکیبی است از رنگ و نور و جای اصلیاش هم در محراب است؛ جایی امن برای آسایش روح و قرار گرفتن جسم.
بسیاری میگویند مقرنس و دیگر عناصر معماری برگرفته از طبیعت بکر و زیباست؛ مثلا مقرنس شبیه به قندیلهای یخی و آهکی درون غارهاست که از دیواره غار آویزانند و چشم را در حیرت تماشا فرو میبرند. البته با دستکاری از جنس هندسه که بشود در زوایا و گوشهها و سقف خانهها ظاهرش کرد. برخی دیگر در توصیف و تحلیل مقرنس گفتهاند که فرورفتگیها و برجستگیهایی از روی نظم و قاعدهاند و نوعی تجسم سهبعدی و برجسته نقشهای هندسی و گرهچینیهای معماری و هنر اسلامی. درواقع مقرنس به چیزی که شبیه نردبان و پلهپله ساخته شده باشد، میگویند که مانند آویزههایی قندیلی ساخته میشود. مقرنس یا چیزی که شبیه پوزه آهوست نام دیگرش قطاربندیست و معمولا در سطوح مقعر گوشههای زیر سقف ایجاد میشود. واحد مقرنس هم ربع گنبد یا در واقع یکهشتم کره است.
اما از تعبیرها و تفسیرهای ظاهری که بگذریم و به عمق این عنصر زیبای معماری برویم و معنا و مفهومش را از منظر مبانی عرفانی هنر بررسی کنیم، به تعریفهای زیباتری میرسیم؛
تفسیرهایی که نشان میدهد معمار ما در گذشته صاحب بینش عرفانی و فلسفی بوده است. حسن بلخاری در «مبانی عرفانی هنر و معماری اسلامی» در مبحث تجلی رنگ و نور در هنر معماری، درباره مقرنس مینویسد: «مقرنس، برجستهترین تزیین محراب و در عین حال زیباترین، رازآمیزترین و پرشکوهترین جنبه آن است.
این به ظاهر چلچراغ آویخته از آسمان، محصول همنشینی بس لطیف رنگ و نور بر بستر معماری و بازتابی از زیبایی افلاک، آسمانها و طبیعتی است که در هنر اسلامی، معلم و مبنای آفرینش آثار هنری محسوب میشود.» بلخاری در ادامه به این نکته هم از زبان خواجه نصیرالدین طوسی، اشاره میکند که هنرمند آثار خود را به تأثیر از طبیعت خلق میکند؛ «بزرگانی چون خواجه نصیر طوسی هنر را تقلید طبیعی میدانستند که از مبدا اعلی صادر شده است. خداوند هنگام صنع آفرینش به کمال و زیبایی آسمان و زمین را آفرید و هنرمند به تاسی از این زیبایی هنر و صنعت را میآفریند.» جلالالدین محمد دوانی هم میگوید که طبیعت منحصربهفرد و جدای از نظر بشری خلق شده است و برای همین معلم صنعت یا همان هنر است و کمال اشیا در شباهتشان با طبیعت است. بلخاری در ادامه مینویسد: «بر همین اساس مقرنس تمثیلی از فیضان نور در عالم مخلوق خداوند است که چون چلچراغی بر سر جان نمازگزاران، نور رحمت، معنا و معنویت میگستراند.»
وقتی بهمعنا و مفهوم بینظیر این ارائه در معماری پی میبریم تماشای مقرنسها در انواع گوناگونش زیباتر میشود. مقرنسها که از لحاظ شکل و ظاهر به 4دسته تقسیم میشوند؛ مقرنسهای جلو آمده، روی هم قرار گرفته، معلق و لانه زنبوری. مقرنسهای جلو آمده به آنهایی میگویند که مصالح مقرنس از خود بناست و در نهایت سادگی و بدون هیچگونه پیرایهای بهصورت آجری یا گچی، انتهای سطوح خارجی نمای بیرون ساختمان را تزیین میکنند. استحکام زیادی هم دارند. مقرنسهای روی هم قرار گرفته در سطوح داخل و خارج بنا بهکار میروند و اغلب در چند ردیف (2 تا 5 یا بیشتر) روی هم قرار میگیرند و ثبات متوسطی دارند. مقرنسهای معلق هم شبیه همان منشورهای آهکی آویزان در غارها هستند که اصطلاحا استلاکتیت نام دارند. این مقرنسها از چسباندن مواد مختلف مثل گچ، سفال، کاشی و... به سطوح مقعر داخل بنا شکل میگیرند. این نوع مقرنس آویزان بهنظر میرسد و دارای ثبات کمی است. مقرنسهای لانهزنبوری هم مانند اسمشان شبیه لانهزنبور و کندوهای کوچک روی هم قرار گرفتهاند. این دسته از نظر شکل ظاهری شبیه به مقرنسهای معلقاند.