• سه شنبه 9 اردیبهشت 1404
  • الثُّلاثَاء 1 ذی القعده 1446
  • 2025 Apr 29
دو شنبه 8 اردیبهشت 1404
کد مطلب : 253797
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/r0y82
+
-

حمام صفوی هنوز گرم است

درباره روزگار یکی از قدیمی‌ترین حمام‌های شهر که هنوز قصه دارد

زندگی
حمام صفوی هنوز گرم است

سحر جعفریان‌عصر-  ‌روزنامه نگار

وسط شلوغی‌ محله اودلاجان، حوالی چهارراه سیروس، دیدن تابلوی «گرمابه قبله» (حمام خانم) کم از نفس چاق کردن ندارد؛ نفسی که تا چاق شود سر را نیز از صدا و تصویر پر می‌کند: «حمومی ‌آی حمومی طاس و دولیچه‌ام رو بردن... خودتو چرک‌شور نکن...». در این وقت، صاحبان نفس‌های چاق‌شده و سرهای پرصدا 2گروه می‌شوند؛ یک گروه آنها که نه وقت دارند و نه حوصله؛ پس تکلیف‌شان روشن است و بعد از کمی نفس چاق کردن دوباره راه می‌برند وسط شلوغی و می‌روند پی کار و بارشان. می‌مانند آنهای دیگر که اتفاقا تکلیف آنها از گروه اول روشن‌تر است. شاید انگشت‌شمار باشند، ولی پرحوصله‌اند؛ طوری که اغلب، سرشان درد می‌کند برای کشف‌های یهویی؛ ماجراجویی‌های غیرمنتظره و گردشگری‌های ناگهانی تاریخ؛ از این‌رو بی‌معطلی داخل کوچه حمام‌قبله می‌شوند و با سرک کشیدن می‌خواهند از روزگار امروز و قصه‌های یکی از قدیمی‌ترین حمام‌های شهر خبر گیرند.

یک حمام و 2روایت
هرقدر کسبه به همسایگی با بنای قدیمی حمام‌قبله عادت دارند و کمتر اعتنایش می‌کنند، آنها که از جای دیگر، راه سوی این بنای ثبت شده در فهرست آثار ملی کج کرده‌اند، هیجان‌زده‌اند. سر در حمام را کتیبه‌نوشته و سمت چپ آن را نیز یکی تابلوی سازمان میراث‌فرهنگی و یکی هم سازمان زیباسازی شهرداری کوبانده‌اند. آنها که برای کشف یهویی، ماجراجویی غیرمنتظره و گردشگری ناگهانی آمده‌اند، بلندبلند نوشته‌های کتیبه را می‌خوانند: «...این حمام به دستور خواهر  شاه طهماسب صفوی بنا گردیده...»، خواندنشان به آخر نرسیده که یکی از کسبه می‌گوید: «از ما نشنیده بگیرید، ولی چند تا از تورلیدرهایی که بعضی وقت‌ها تور میارن اینجا نقل کردن این، اون حمام وقفی خواهر شاه‌طهماسب (حمام خانم) نیست... اون خیلی سال پیش خراب شده و این برای زمان قاجاره». با این نقل‌قول، حالا کنجکاوی‌شان بیشتر برانگیخته می‌شود و دل‌ دل می‌کنند برای پایین رفتن از پله‌های حمام «یعنی اجازه می‌دن از داخلش بازدید کنیم؟!»

خاطرات خیس وسط بازار
شیب پله‌ها زیاد و راهروی آن تنگ و کوتاه است. با تردید پرده پلاستیکی انتهای راهرو را کنار می‌زنند. هوای مرطوب به‌صورت شان می‌زند و چشم‌شان از تاریخ و از آنچه پیش از این فقط در کتاب و فیلم می‌دیدند، پر می‌شود. فضایی مدور، سقفی بلند به شکل گنبد با دریچه‌ای نورگیر، سکوهایی قالی کهنه انداخته یک طرف و کمدهایی چوبی و آینه‌دار طرف دیگر. یکی از آنها که برای سرک‌کشی آمده می‌گوید: «جومه‌کن، جومه‌کن که می‌گین اینه؟!» و حاج‌آقا حمومی (حسین بادامی) از پشت پیشخوان سر بالا می‌آورد: «بله همینه...بهش اتاق سرد، سرای نخست، سربینه و جامه‌کن هم می‌گن». بادامی، گشاده‌روست و سر و حوصله‌دار؛ آن قدر که اگر حمام خالی و خلوت باشد با فنجانی چای و کلی قصه و خاطره پذیرای هر مهمان ناخوانده‌ای می‌شود.



 

این خبر را به اشتراک بگذارید