
آسیابهای از نفسافتاده
آسیابها، روزگاری در تهران شوکت و جلالی داشتند اما حالا تنها خرابههایی از آنها باقی مانده و آثاری از گذشتهاند

سیدسروش طباطباییپور
نان، نماد برکت است؛ نشانهای از لطف خداوند به انسان؛ و تهیه نان، در این سرزمین، فرایندی عاشقانه و انسانساز بود؛ زیرا خوشههای گندم را کشاورز با ناز میپروراند و دانههای گندم، در میان چرخش سنگهای رویین و زیرین آسیاب، بدون آنکه دم بربیاورند، خرد میشدند و روی زرد و گندمگونشان، آهستهآهسته به سپیدی میگرایید. آنگاه با آب که نماد روشنایی است، درهم میآمیختند و با آتش عشق نانوا، از خامی بهدر میآمدند و سفرههای آدمیان را رنگین میکردند.
و تنها توقع نان از انسان سرگشته این بود که فراموش نکند ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکار شدند تا او نانی به کف بیاورد و البته به غفلت نخورد! اما امان از انسان فراموشکار که برکت نان که هیچ، حتی ابزارهای تهیه نان را از یاد برده است.
مثلا تا همین نیمقرن پیش، در همین تهران خودمان آسیابها، بخشی از زندگی پایتختنشینان بودند و در هر کوی و برزن، بادها و آبها سنگ آسیابهای محلی را میچرخاندند و گاهی آنقدر سر آسیابان شلوغ میشد که مجبور میشد به مشتریانش بگوید: «آسیاب به نوبت» اما حالا اگر حتی به میانسالان پایتخت هم بگویی تنها در منطقه دولاب تهران، 7آسیاب آبی وجود داشت و اهالی طرشت، جلوی 3آسیاب محلهشان صف میکشیدند تا نوبتشان شود و آسیابان گیلاسی دربند از آسیاب چیذر و یوسفآباد و والی، مردمدارتر است، باور نمیکنند.
در اینجا و به بهانه روز گندم و نان، چند آسیاب تهران را معرفی میکنیم که تا نیمقرن پیش، زنده بودند و حالا تنها اثری از آنها باقی است.
یوسفآباد
هر جا فراوانی آب بود، آسیاب هم بود و چرخش برای اهالی محل میچرخید. در گذشتههای دور، روستاهایی در شمال تهران قد کشیده بودند که پرآب بودند و آباد. یکی از آنها یوسفآباد بود، جایی که میرزایوسف آشتیانی معروف به مستوفیالممالک صدراعظم ناصرالدینشاه اراضی آن را از دولت گرفته بود و آنجا را آباد کرده بود؛ و این آبادانی به آسیاب هم نیاز داشت. آسیاب آبی یوسفآباد، بعد از حدود 150سال، تنها آسیاب سنگی بهجایمانده از دوران گذشته است که هنوز از نابودی، در امان مانده است. این آسیاب در سال 1386در فهرست آثار ملی قرار گرفت.
آسیاب کهک
آسیابهای تهران، بیشتر آبی بودند و معمولا چرخشان از عهد قاجار به بعد، دیگر نچرخید. حتی بیمهریهای طبیعت، به بیشتر این بناهای نانآور، رحم نکرده و آنها را از بین برده است. یکی از این آسیابها که با آب قنات میچرخید، آسیاب کهک در خیابان شقایق در محله مرزداران است. از این آسیاب آبی، تنها تنوره و انبار نگهداری آرد آن باقیمانده است. این آسیاب در حدود سال 1222شمسی بنا شد و صاحب آن، مهرنوش خانم، خواهر لطفعلیخان فراشباشی آن را وقف نیازمندان و برگزاری تعزیه کرده بود. کهک نیز مثل بسیاری از آسیابهای تهران در دهه ۴۰ و همزمان با ساخت کارخانجات آرد در تهران از حرکت ایستاد.
آسیاب جعفرآباد جنگل
در منطقه 19 و در 3کیلومتری بزرگراه خلیجفارس، در روستایی بهنام پلایین، بنای یخچالی طبیعی وجود داشته که از آن دیوار سایهانداز چینهای به طول ۱۸و عرض ۷متر، ۳دهنه طاقهای تویزهای و پاچال(توچال) باقیمانده است. در 70متری این یخچال و در دوره قاجاریه، آسیابی آبی بود که با آجر و ملاط ساروج ساخته شده بود و چرخش با آب همان یخچال طبیعی میچرخید. از این آسیاب تنها دیواری با ضخامت 2/1متر باقی مانده است. این آسیاب در عمق 5/2متری قرار داشت و قطر آن به بیش از 6متر میرسید.
آسیاب والی
وقتی حوالی پلچوبی قدم بزنی، دیوارهای بلندی در خیابان امامی هست که دری ندارد و حالا تنها خرابهای بیش نیست؛ اما در روزگاران دور، در اینجا هم آسیابی برپا بوده است. در سال 1322 مسئولیت آسیاب والی، تنها خردکردن سنگ بود، اما صاحبان جدیدش، کاربری آن را تغییر دادند و گندم آرد میکردند. آسیاب والی هم تا زمانی که قنات نزدیک آن جریان داشت، زنده بود. در کف اینجا، گودالهایی هست که آب باران و فرسودگی، آنها را ایجاد کرده، اما میتوانید بقایای ساختمان آسیاب را زیر این گودالها هم مشاهده کنید.