
به وقت آزادی
یک سانس خاطرهبازی، ربع قرن بعد از یک آتش شهری

مسعود میر- دبیر گروه گزارش
شهر، شهر فرنگ بود و سینمایی که در بهار سال ۱۳۴۸ در چهارراه عباسآبادآن زمان به همین نام افتتاح شده بود، چشم و چراغ سالنهای سینمایی آن روزگار و محفل اهالی جدی سینما لقب داشت. انقلاب که شد چندی سینماها بیرونق شدند تا اینکه در سال 1359شهرفرنگ به نام آزادی کارش را از سرگرفت. در برگههای تقویم آپاراتچیهای سینما آزادی دو حادثه نیمبند در سالهای 55و 69ثبت شده بود، اما همهچیز از بهار سال 76شروع شد.
برخاستن از خاکستر
آزادی کاملا سوخت و سینمای شهرقصه در همسایگیاش هم بهخاطر احتمال ریزش دیوارهها و بروز حادثه خیابانی تخریب شد. ویرانه سوخته تقاطع خیابان شهیدبهشتی و خالد اسلامبولی چند سالی به حال خود رها شد. یکبار خبر آمد که قرار است حوزه هنری بهعنوان مالک سینما آن را واگذار کند و یکبار خبر احتمال ساخته شدن مجتمع تجاری در آن زمین، صدای اهالی رسانه بهخصوص بچههای مجلات سینمایی را درآورد که معتقد بودند سینما، سینماست و باید آزادی دوباره سینما شود.
بالاخره شهرداری تهران پا پیش گذاشت و طرح برگزیده برای بازسازی را دست گرفت و روز خاص برخاستن از خاکستر از راه رسید.
دوباره 29فروردین
سال 5831بود؛ درست 92فروردینماه که شهردار وقت تهران (محمدباقر قالیباف) سینما آزادی از نو ساخته شده را افتتاح کرد. 5سالن، 2رستوران، 3کافیشاپ، 4طبقه تجاری و البته کرور کرور خاطره و نوستالژی و شوق دوباره در شهر سر بر آورده بود و این یعنی یک زخم از شهر کم شد.
حالا در آستانه 92فروردین، دقیقا ربع قرن بعد از آن ظهر جمعه که« تعطیلات تابستانی»برپرده آتش گرفت، میشود به سینما آزادی رفت. شاید نمادینترین انتخاب، ساخته آخر ابراهیم حاتمیکیا باشد؛ «موسی کلیمالله(به وقت طلوع).»
امید به نجات را میشود با یک بلیت رزرو کرد و غرق شد در معجزهای که هر قدر آنابیس خوابگزار دربارهاش هشدار دهد، باز به وقوع میپیوندد.
سینما زنده است و تهران محبوب و خواستنی ما زنده است و این یعنی زندگی... .