• چهار شنبه 26 دی 1403
  • الأرْبِعَاء 15 رجب 1446
  • 2025 Jan 15
سه شنبه 9 مرداد 1397
کد مطلب : 25090
لینک کوتاه : newspaper.hamshahrionline.ir/kDJ6
+
-

بتازید ‌ای اسب‌های خنکی خیال

اندر وصف غذا و نوشاک در رفع تاول مرداد

آبدوغ
بتازید ‌ای اسب‌های خنکی خیال

نگار حسینخانی 

شاید بهتر باشد این متن با این سؤال شروع شود؛ تا به حال پاتیل شده‌اید؟ این همان سؤال معهودی است که هر بار کاسه روحی و گاهی لعابی آبدوغ از من می‌پرسد و دوست دارم پاتیل‌شدن‌‌های گذشته را فراموش کنم و به دعوت دوباره‌اش لبیک بگویم؛ حاضر! 

بعد کاسه پُرملاط، پر می‌شود از خنکی و نان‌های خشک کنار‌گذاشته از هفته گذشته که دعوت می‌کنی به یک راهپیمایی دسته‌جمعی علیه گرما، گرسنگی، بی‌خوابی و غم تابستان. تعارف که نداریم. تابستان است و غذای دلچسب همه پسند؛ آبدوغ. اما بگویم که اگر وقت قیلوله ندارید، شاید بهتر است قیدش را بزنید، چون این معجون مردافکن گرماکش، همه توش و توان‌تان را برای ادامه کار روزانه خواهد گرفت و تا چرتی پاره نکنید و چایی ننوشید، منگی‌تان در نخواهد شد. این است که از قدیم گفته‌اند آبدوغ هر آیینه، در کاسه آبی و آدینه. غم از دست‌دادن خنکا اما آن قدر هست که بخواهید با چرتی نیم‌روزی فراموش‌اش کنید. حال که مقدمات را فهمیدید، وارد کاسه می‌شویم که پر است از سبزی و نان. پر ریحان بزنید و خلاف هر بار که بی‌خیال پیازچه، ترب قرمز و نعنا شده‌اید، این بار وقت غنیمت است که همه را یکپارچه کرده و ملاطی معطر کنید و اگر همیشه از سیر و فلفل سیاه فرار کرده و خاطر پراکنده‌اید، این بار بی‌خیالش نشوید و به کاسه بیندازیدش تا فرصت از دست نداده‌اید و خود در کوزه نیفتاده‌اید.

آبکی بودن و پاتیل‌شدن اما هیچ صرفه‌ای از این متن نخواهند برد ، زیرا آنچه در کاسه است، آبدوغ است؛ هیچ فسق و فجوری ندارد. گردو بهترین گزینه این فهرست تهیه است که واجب نیست، اما لازم است. دانه‌‌های ریزشده مثل حرف‌هایی نشخوار می‌شوند و گرمایش، حرص تابستان را زیر دندان‌هایتان له می‌کند و وظیفه شما در چنین وضعیتی است که دانه‌های گرمازا را به دندان‌های آسیا هدایت کنید که خوب له کند و انتقام بگیرد: «بمیرید، بمیرید، در این طعم بمیرید.» در این مرحله شما یک روح پذیر شده‌اید که می‌توانید کشمشی چاشنی کیفوری‌تان کنید و اگر مزاج‌تان از آن فراری است، انگور یاقوتی بپاشید به ملاط سبز و سفید سبزی و نان که صدای ترکیدنش آبدوغ را با هرآنچه تا به حال به این نام خورده‌اید فاصله‌گذاری کند و چندان شیرینی ماندگاری نداشته باشد که طعم دوغ را زائل کند.

اگر این اسب‌‌هایی که تا به حال در این متن دوانده‌ایم هنوز چندان نشئه‌تان نکرده‌اند، یک مشت مغز تخمه آفتابگردان در کاسه بپاشید. ممکن است اینجا اختلافاتی پیش بیاید که جناح سرد و گرم را در هم تنیده‌اید و تخمه را چه به آبدوغ‌خیار و تخمه فرصت کند مخالفت کند که در این جمع نگنجم و.... وقعی ننهید و سلطنت کنید که این قماش اگر فرصت پیش بیاید فردا در جمع فوتبالی‌ها هم ظاهر نمی‌شوند و کلاس می‌گذارند و علیه شما در تضییع حقوق‌شان شعار می‌دهند. هر جامعه‌ای نیاز به اعضای موافق و مخالف دارد، همه را یک کاسه کنید تا خودشان از پس خودشان بربیایند و لذتش را ببرید و نفخ دفع کنید. برای تابستان شما«یک کاسه پر ملاط کافی ست/ تا رفع 
تب و عطش چه باشد»!



آب طالبی

بجنگید که تابستان فصل نزاع‌های خیابانی است. آن نقطه سفید را در تاول ظهرهای تابستان روبه‌روی چشم‌‌هایتان در خط محوِ ظاهر شده، دنبال کنید و عصبی باشید از اینکه به او نمی‌رسید؛ به آب طالبی.‌ ای مغزهای منجمد یخ‌زده، با آب طالبی، ای سق‌های چسبیده به طاق زبان‌های کرک و پر ریخته بر لیوان‌‌های بی‌دما،همه توش و توان خود را به‌کار بگیرید که به جنگ تابستان بیایید؛ نبرد طالبی و گرما.

تگرگ را به تابستان هدیه کنید، نه! گرما را نشانه بگیرید و با فالوده یخ‌‌زده طالبی پلاکت‌های خون گرم و تب‌دار و رقیق را در رگ‌ها ببندید. حالا فالوده کنید. دایره‌های سبز و زرد را که در رنگ، نرسیده به پاییز است با قاشقی از پوست جدا کنید. شکر بپاشید و از دانه‌های سپید روی پوست مرطوب و تازه میوه حظ کنید؛چون برف در دل گرما. فالوده را در دمای زیر‌صفر فریز کنید و از تن تبدارش چند ساعت غافل شوید. بگذارید ذخیره کند سرما را و ساعت‌ها به گوشت و پوست‌تان بچسبد. بعد از این غفلت خودخواسته خارج شوید.

میوه را که از شکر در کاسه، آب انداخته، بو کنید. از همه حواستان کمک بگیرید و اسب‌های خیال را در دشت‌های خنک ذهن‌هاتان رها کنید. نه هنوز نوشاک مهیا نیست. آن کاسه را در همزن بریزید. آن‌قدر بزنید که هنوز چیزی از گوشت‌های میوه را بتوانید روی زبان حس کنید و چنان کف نکند که میوه تحلیل رود. بعد بنشینید و اگر دچار سردرد می‌شوید، آرام مزه‌اش کنید. بگذارید فرصت این را داشته باشد، با شما یکی شود. اما اگر در دفع گرما تاب مقاومت بیشتر ندارید، سر بکشید. بلند و ممتد تا گوش‌‌ها به فریاد تن پاسخ دهند و مغز یخ بزند و شما ندانید گرما چیست.

این خبر را به اشتراک بگذارید